قسمت ۱

1.2K 94 10
                                    


«ای وای! عشقم مواظب باش دیگه!»لویی شوهرم بهم گفت.

من تقریبا داشتم از پله های استودیو میوفتادم ولی دستای قوی اون منو از پشت گرفت.

ما تقریبا یک ساله که ازدواج کردیم و سه ماه پیش من فهمیدم که بچه دارم.ما هنوز این خبر رو به هیچ رسانه ای نگفتیم اما امشب لویی میخواد توی مصاحبه امشب دربارش صحبت کنه.

«لویی احمق نباش! اگه این خبر رو بدی طرفداراتو از دست میدی! اونا هنوزم فکر میکنن که تو توی وان دی اضافه ای!» با شنیدن حرف های منیجر قلبم شکست.از نظر من لویی بهترین صدا رو داره و کسی حق نداره اونو تحقیر کنه به خاطر هیچی!

«من میخوام امشب بهشون بگم! واسم مهم نیست که چی فکر میکنن.طرفدار های واقعی منو توی هر شرایطی ساپورت میکنن!» لویی تقریبا داد زد.قبل از اینکه چیزی بشه من دستشو گرفتم و اونو از این محیط دور کردم.با هم رفتیم توی حیاط و روی یک نیمکت نشستیم. صدای هق هق لویی رو شنیدم.متنفرم اونو اینجوری میبینم.

با دستام صورتشو گرفتم و بهش نگاه کردم.چشمای آبی و خوشگلش با اشک خیس شده بودن.

«هیسس عزیزم ناراحت نباش. من پیشتم. مهم نیست اونا چی فکر میکنن.همین که منو و تو با همیم خیلی ارزش داره.حتی خداهای بالای سرمون نمیتونن بین ما جدایی بندازن» اون به خاطر این که از آهنگشون استفاده کردم لبخند زد و بغلم کرد.سرشو برد توی گردنم و منم دستمو بردم لای موهاش.

« تاملینسون! » جوردن منیجر لعنتی داد زد و باعث شد لویی بپره.

«۲۰ دقیقه تا برنامه و تو هنوز اینجایی!» و بعد دست لو رو گرفت و مجبورش کرد دنبالش بره. منم دنبالشون رفتم. پسرا همه آماده بودن.

«هی! خانوم میتونم شمارتونو داشته باشم؟» هری شوخی کرد و سوت زد. اون خیلی دیوونس!

«هری بسه! یادت رفته دفعه پیش لویی چیکارت کرد؟» لیام گفت.

«ممنون لیام» من گفتمو چشمک زدم.

------

خخخخخخب اینم قسمت اول!!!! چطوره؟

Forever (Persian)Where stories live. Discover now