part8(last part)

2.7K 273 39
                                    

جونگ کوک با دیدن ماسک توی دست های جیمین متوجه همه چیز شد
دستی به موهاش کشید و سعی کرد خونسرد رفتار کنه

جونگ کوک: برات توضیح میدم جیمین...همه چیزو برات توضیح میدم

جیمین: فقط جلو نیا...از همونجا توضیح بده

جونگ کوک: من از چهره های زیبا متنفر بودم...میخواستم دنیا رو از کسایی که صورت زیبایی داره پاک کنم برای همین هم اون آدمارو کشتم و لب هاشون رو پاره کردم

جیمین: میخواستی منم بکشی مگه نه؟

جونگ کوک: نه معلومه که نه...تو تنها کسی بودی که من نتونستم بهش فکر کنم...تو هدف من نبودی جیمین لطفا باورم کن

جیمین: فقط بگو چطور سوهیونو کشتی

جونگ کوک: اون هم هدف من نبود...فقط خیلی تو رو ترسونده بود و من از این موضوع عصبانی شدم...

(فلش بک به شب اجرا)
به بهونه تماس تلفنی از بقیه فاصله گرفت و وارد دستشویی شد
ماسکی که همراه خودش آورده بود رو روی صورتش گذاشت
به خاطر موهای سبزش دقیقا شبیه جوکر میشد
چاقو رو توی جیبش گذاشت و پشت راه پله پنهان شد
وقتی که سوهیون رو دید که برای خرید نوشیدنی از بقیه دور شده از پشت به طرفش رفت
دستش رو روی شونه سوهیون قرار داد و وقتی که به طرفش چرخید چاقو رو درآورد و چندین بار توی شکمش فرو کرد
بعد از افتادن بدنش روی زمین هر دو طرف لب هاش رو با چاقو برید و اونجا رو ترک کرد
چاقو رو داخل توالت فرنگی انداخت و ماسکش رو داخل کوله پشتیش پنهان کرد و به سمت جمعیت برگشت و با جیمین که با نگرانی به سمتش میومد مواجه شد
تلفنش رو درآورد تا خودش رو مشغول نشون بده...
(پایان فلش بک)

جیمین: باور نمیکنم...واقعا باور نمیکنم

جونگ کوک: بهت گفته بودم که اگه بفهمی من واقعا کی هستم دیگه بهم اعتماد نمیکنی

جیمین: اگه عاشقم نمیشدی منم یکی از قربانی ها بودم

جونگ کوک: حتی نمیخوام بهش فکر کنم

ماسک رو داخل وان انداخت و به طرف جونگ کوک حرکت کرد و درست مقابلش ایستاد

جیمین: چرا همه چیزو برام گفتی؟

جونگ کوک: دیشب رفته بودم سراغ تمین...قرار بود اون آخرین هدفم باشه...چون خیلی سوهیون رو اذیت میکرد میخواستم ازش انتقام بگیرم

جیمین: خب؟!

جونگ کوک: اما وقتی بهش حمله کردم اون به پلیس خبر داد و من نتونستم بکشمش...فقط تونستم فرار کنم...باید همه چیزو بهت میگفتم تا ازت بخوام با من فرار کنی من نمیخوام اتفاقی برات بیفته

جیمین: فرار میکنم

جونگ کوک: چی؟

جیمین: باهات فرار میکنم

به سمت اتاقشون رفت و لباس ها و لوازم مورد نیازشون رو به سرعت داخل چمدون گذاشت و لباس هاشو عوض کرد
چمدون رو برداشت و به طرف جونگ کوک رفت

جیمین: عجله کن باید بریم

جونگ کوک چمدون رو ازش گرفت و به طرف در رفت
متوجه حضور پلیس در اطرافشون شده بودن برای همین چمدون رو داخل ماشین گذاشتن و سوار شدن و به سرعت از اونجا دور شدن...

(چند سال بعد)
روی تاب دو نفره نشسته بود و سر همسرش رو روی پاهاش قرار داده بود و موهاش رو نوازش میکرد
هیچوقت فکرش رو هم نمیکرد که پسری مثل اون با همچین زندگی ساده و آرومی عاشق یه قاتل سریالی بشه و باهاش فرار کنه و الان توی آرامش به همراه اون در آمریکای جنوبی زندگی کنه
سرنوشت چیز عجیبیه!

جیمین: به نظرت تا الان اون پرونده بسته شده؟

جونگ کوک: احتمالش هست

روزنامه ای که کنارشون بود رو برداشت و مشغول خوندش شد
توجهش به تیتر روزنامه جلب شد...

جیمین: سالهاست که کسی از اون آدم خبر نداره و تا به حال هیچ قتل دیگه صورت نگرفته...شایعه ها میگن که ممکنه اون قاتل سریالی مرده باشه پس از این به بعد شهر در سکوت فرو خواهد رفت...پرونده بسته شده و این پایان عجیبی بود برای همزاد جوکر!

جونگ کوک از حرکت انگشتان جیمین در موهاش لبخندی زد و به خبری که میخوند گوش میداد

جیمین: من کاملش میکنم...اون قاتل سریالی به همراه معشوقه اش که البته الان همسرشه فرار کرد و در کمال آرامش روی پاهاش دراز کشیده این بود از پایان خیلی رومانتیک!

هردو باهم میخندن که ناگهان جیمین سکوت میکنه و نگاهش رو به طرف دیگه ای میده

جونگ کوک: چیزی شده؟

جیمین: من هنوز هم به خاطر سوهیون عذاب وجدان دارم

جونگ کوک: برای عشق هرکاری میکنم

از روی پاهاش بلند شد و سرش رو جلو آورد و لب های همسرش رو عمیق بوسید

جونگ کوک: دوست دارم تا ابد

جیمین: منم دوست دارم تا آخر دنیا

جونگ کوک: هیچی نمیتونه مارو از هم جدا کنه حتی همزاد جوکر

جیمین: اما من نمیتونم این آرامش رو داشته باشم...تمام این مدت قلبم سنگین بود من نمیتونم بیخیال مرگ سوهیون بشم

جونگ کوک: منم نمیتونم ازت جدا باشم

جیمین: پس باید بگم که..

سکوت کرد و حرفش رو ادامه نداد و باعث شد جونگ کوک با کنجکاوی بهش نگاه کنه...

جونگ کوک: بازم یه نقشه دیگه؟!

جیمین لبخندی زد و فاصله بینشون رو به صفر رسوند و لب هاش رو روی لب های جونگ کوک گذاشت و بوسه عمیقی رو شروع کرد و روی لب های جونگ کوک  زمزمه کرد

جیمین: حتی مرگ هم نمیتونه ما رو از هم جدا کنه!

پایان...

The joker's doppelganger [Completed]Where stories live. Discover now