کاور کوک عه..
ووت و کامنت یادتون نره...!زود تر از چیزی که فکرشو میکردم محبوب شدم.. و کلی طرفدار پیدا کردم.....
هر روز هفته استریپر ها اجرا داشتن.. اما آخرین هفته به ساعت خاصی مختص به ما بود...
دیگه بعد اجرا تو سالن اصلی نمی موندیم..
مشتری های اخر هفته-زمان اجرای ما-بیشتر شده بودن و آقای پارک اینارو از چشم من میدید
کیه که از این تشویق بدش بیاد!؟اما احساس میکردم به یه تغییر نیاز دارم.. ظاهرم در مقابل بقیه معصومانه ب نظر میرسید...
پس از یونگی خواستم برام یه پرسینگ بخره و مثل خودش به لبم بزنه... فک میکردم خیلی درد داشته باشه.. اما با راهنمایی های یونگی تونستم به راحتی باهاش کنار بیام..
نشد بمونم و بهشون نشون بدم.. چون حال خواهرم بد شد و مجبور شدم برگردم
دوهفته اجراها بدون من انجام شد..
دلم بشدت تنگ شده بود..با ذوق از ماشین پیاده شدم و از در پشتی سمت اتاق خودمون رفتم..
در کمال تعجب ساکت بودن...
درو وحشیانه باز کردم تا ببینم چه خبره.. اما کسی تو اتاق نبود...
پوفی گفتم و ساکو پرت کردم.. درو بستم تا ببینم باز چه نقشه ای کشیدن..برگشتم سمت سالن اصلی و بعد کلی گشتن تونستیم ببینمشون.. طبق معمول روی یه میز نشسته بودن.. اما بدترین چیزی که تصور میکردم رو دیدم..
همون بلایی که سر من اوردن..
خوبه.. معلوم شد جین علاوه بر خودخواه بودن آشغال هم هست.. آهی برای مظلومیت خودم کشیدم..
فکر میکردم فقط با من این مدلیه..
عصبی سمتشون رفتم و پسرو از جین جدا کردم.. اما جین با چشمای بسته جلو تر اومد..
+انقد حال به هم زن نباشید...دست پسر رو گرفتم و با اخم نگاه کردم..
-توام بهتره بری رد کارت..
وی عصبی سکه توی دستشو پرت کرد..
-لعنت بهت.. میخواستم ببینم چی میشه.. شرط بسته بودم میزنتش..
بی توجه به حرفاش کنارشون نشستم..
شوگا دستشو سمت لبم دراز کرد و گفت:
-بد بنظر نمیاد... عفونت نکرده..بی حوصله سرمو برگردوندم.. جین تموم ذوق و شوقمو کور کرده بود...
شوگا با حرص دستامو از رو میز کنار زد و روی پام نشست..
-بهت نگفتن سر به سرم نزاری؟
یه تای ابرومو بالا دادم و گفتم:
+خب که چی؟لبخندی زد که قیافشو شبیه گربه کرد...
لباشو رو لبام گذاشت و با حرص لب پایینمو گاز گرفت..
چشمامو تو کاسه چرخوندم..
همین مونده بود.. هر کی از راه برسه منو ببوسه.. و منم عین احمقا فقط نگاش کنم..
به زور جداش کردم..دستمو رو لب بدبختم گذاشتم و با اخم نگاش کردم..
-جین راست میگفت.. خیلی خوشمزه بود..
عصبی بلندش کردم و خودم هم بلند شدم..
صندلیو سر جاش گذاشتم و با صدای بلند گفتم:
+من عروسک جنسیتون نیستم.. دفعه بعد این طور با صبر رفتار نمیکنم..به چهره اخمو جین نگاه کردم و چشم غره رفتم..
اگه به عنوان یه استریپر مشغول به کار میشدم کمتر لمس میشدم.. و حداقل حقوق بیشتری داشتم..
عصبی چسب دستکشو باز کردم و دوباره بستم..
با رسیدن به اتاق با حرص درو باز و بعد با صدای محکمی کوبیدم..همشون آشغالن.. باید آروم باشم.. اینجا حقوق خوبی میدن.. و من به حقوق خوب نیاز دارم برای خواهر مریضم..
و از همه مهم تر.. من هیچ کاری جز این بلد نیستم..
از کجا معلوم جاهای دیگه کارای بدتر نخوان؟
در به آروم باز شد و جین با اخم اومد تو...
-این چه حرفی بود؟.. ها؟
بی توجه به حرف زدنش خودمو رو کاناپه رنگ و رو رفته انداختم..-کی بهت دست زده؟ راستشو بگو!
چشمامو باز کردم و با تعجب گفتم:
+انقد احمق نیستم بزارم همتون دست مالیم کنین..
نیشخند زد و کنارم نشست..
-اوه پس فقط هرزه یه سریامونی..
چشمام بستم و نفس عمیق کشیدم..
آروم باش.. آروم باش.. هیچ چی نیست.. فقط باید یه جواب درست و درمون بدم..نفس حبس شدمو با غنچه کردن لبم بیرون دادم..
جین طبق معمول سو استفاده کرد و لبامو بوسید..
چشمامو باز کردم و با دیدن چشمای بستش دلم لرزید..
چی میشد همیشه همین قد خوب باشه؟
زبونشو رو لبم کشیدو سعی کرد وارد دهنم کنه..
لبامو تو دهنم بردم و عقب کشیدم..+محاله اجازه بدم با اون دهن کثیفت لمسم کنی..
سرشو جلوتر اورد و دستشو پشت گردنم گذاشت..
-خودت اجازه بده ببوسمت.. وگرنه از راه های بدتری استفاده میکنم...پارت بعدی اسمات عه و این چیزا..
فعلا هم که 4 پارت گذاشتم..
پس ایشالا چن وخ دیگه..
هاهاهاها
😑😐 کسخلم نیستم یکم کم دارم فقط
YOU ARE READING
Why Not Club..!
Fanfictionکیم نامجون پسریه که دنبال کار میگرده.. بعد کلی دنبال گشتن تو یه گی کلاب مشغول به کار میشه.. شبی که برای آشنا شدن با گروهش میره توسط یه پسر بوسیده میشه و... جینجون^~^ شاید یه کوچولو اسمات داشته باشه... نخونین اگه نمیخواین! #1 jin *-*