کاور این قسمت شوگاعه!
ووت و کامنت یادتون نره..
لذت ببرید.!آه کشیدم و به تابلو نگاه کردم..
Why not
تابلویی که رنگ و روش رفته... و اگه خیلی دقت کنی یه کلاب کوچیک اون کنار نوشته شده..
مجبورم برگردم... مجبورم به خاطر کار کوفتی به این گی کلاب کوفتی برگردم..برای بار چندم آه کشیدم و رفتم تو..
-هی پسر.. خوش اومدی..
با تاسف به اطراف نگاه میکردم..
غروب شده بود و مردم شروع کرده بودن..مست کردن.. مخ زدن و تهش یه تخت...
+چی کار باید بکنم؟آقای پارک بی توجه به حرفم منو سمت یه راه رو هل داد..
-دیشب کجا غیبت زد؟ گفتم بمون با گروه آشنات کنم..
+نشد بمونم.. یه مشکلی پیش اومد..
با رسیدن به یه اتاق که روش جمجمه های عجیب چسبونده بودن ایستاد...-ببین نامجون... یه کم کله خرن.. اما هیچی تو دلشون نیست.. اگه چیزی گفتن ناراحت نشو..
سرمو تکون دادم و لبخند زدم..دستشو سمت دستگیره برد اما دوباره برگشت..
-و راستی اصلا سر به سر شوگا نزار هر چی خواست بهش بده.. به کوک توهین نکن وگرنه وی نصفت میکنه... به جین نگو زشتی.. و هیچوقت... تاکید میکنم هیچوقت جیمین رو لمس نکن..سردرگم خواستم بپرسم اینا اصلا کی هستن اما درو باز کرد و هولم داد...
-سلام بچه ها.. به عضو جدید خوش آمد بگین..
با تعجب به پسرای رو به روم زل زدم..
بدبخت شدم و هیچ راه برگشتی ندارم... همون کسایی که احتمالا شرط گذاشتن رو من.. که جین میتونه ببوستم؟ فاک به این شانس..آه کشیدم و سعی کردم به نیشخنداشون توجهی نکنم..
یکم خم شدم و همزمان گفتم:
+کیم نامجونم. عضو جدید گروهتون.. امیدوارم باهم کنار بیا..
هنوز حرفم تموم نشده بود که یکی زد رو باسنم..
آخ بلندی گفتم و برگشتم به قیافش نگاه کنم..
-جون باو.. چه منظره ای..پسری که خودشو جین معرفی کرده بود لبخند زد و گفت:
-اوه لباشو نچشیدی.. اوم محشره..
و زبونشو تحریک امیز رو لبش کشید..
با تعجب به جمع منحرفشون نگاه میکردم.. زبونم عملا قفل کرده بود..
و متاسفانه آقای پارک نبود که نجاتم بده..
آه کشیدم و سعی کردم بی خیال رفتار کنم... و حرفاشون راجب باسن، سایز احتمالی عضوم، رون هام و هزار تا چیز دیگه رو نادیده بگیرم..
گوشیمو درآوردم و به ساعت نگاه کردم..
بی هدف زل زده بودم..اصلا چرا مجبورم همچین جایی کار کنم؟
معلومه چون به پول نیاز دارم.. و متاسفانه فقط تو زمینه آهنگ سازی، خوندن و نوشتنش خوبم.. و تو هر چیزی به جز موسیقی افتصاحم..
پسری که باسنمو مورد عنایت قرار داده بود رو پام نشست و لباشو لیسید..-نمیخوای لباساتو دراری؟
سعی کردم از خودم جداش کنم اما دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود.. بیخیال شدم و گفتم:
-ترجیح میدم فعلا باهاتون آشنا شم.. البته مجبورم
-اوه چه مودب.. ببین سوسول خان من شوگام و یکی از نعمت های بهشتیه که رو پات نشستم...لذت ببر.. اشکال نداره کاملا بهت اجازه میدم..
و چشمکی زد..آه کشیدم و به بقیه نگاه کردم..
خب.. ویکوک... یه کاپل عجیب.. اما جذاب..
هوپمین؟! هوپی که دیوونه وار به جیمین علاقه داره و وقتی سعی کردم بهش دست بدم نزدیک بود با نگاهش قورتم بده..
جین که همون شب قبل فهمیدم خودخواه و عوضیه.. و همچنان با نگاه عجیبی به لب هام زل زده بود.. هر بار که سرمو برمیگردوندم و چشمم بهش میفتاد تنم میلرزید..
متاسفانه لیدر گروه عه..
و شوگا که همچنان رو پام نشسته بود..
نگام سمت خالکوبی دستاش و گردنش رفت.. اما چشامو کنترل کردم..لباس هاشون خیلی خفن بود.. و متاسفانه تتو و پرسینگاشون داشت جذبم میکرد..
پیرهن مردونه آبی آسمونی من بین اتاق قرمز مشکی و لباس اونا مضحک بنظر میرسید...
-شما کی ها تمرین میکنین؟ کی ها اجرا دارین؟..سرگرم پرسیدن سوال بودم و حواسم نبود دستمو روی پهلوی شوگا کذاشتم.. طبق عادتی که برا بغل کردن خواهر زادم میزارم...
شوگا لبخند زد و سرشو نزدیک تر کرد..
-خودت کرم داری ها..
سوالی نگاه کردم...
-دستت کجاست هوم؟
سرمو پایین آوردم و با دیدن دستم سریع بر داشتمش..
+از قصد نبود.. قسم میخورم..-اشکال نداره بیبی..من که بهت اجازه دادم..
سرشو نزدیک تر آوردم اما با حرف جین عقب کشید..
-پاشید بریم تمرین کنیم.. امشبم میتونین لاس بزنین.. فردا اولین اجرامونه و این بچه مثبت هیچی بلد نیست...
شوگا بلند شد و زیر لب غر زد..-فاک بت.. احمق عوضی
پیرهنمو تو تنم صاف کردم و آه کشیدم..
من بین اینا تلف میشم..
![](https://img.wattpad.com/cover/236620577-288-k225860.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Why Not Club..!
Фанфикکیم نامجون پسریه که دنبال کار میگرده.. بعد کلی دنبال گشتن تو یه گی کلاب مشغول به کار میشه.. شبی که برای آشنا شدن با گروهش میره توسط یه پسر بوسیده میشه و... جینجون^~^ شاید یه کوچولو اسمات داشته باشه... نخونین اگه نمیخواین! #1 jin *-*