کاور جیمین عه..
ووت و کامنت یادتون نره.. !حالم از قبل بهتر شده بود اما هنوز چشمام سیاهی میرفت...
قرار بود تو اتاقمون جمع شیم تا تمرین کنیم..
اما فقط من وی کوک و جین نشسته بودیم..
تو سکوت منتظر بقیه بودیم..
سرم پایین بود که جیمین درو محکم باز کرد و با حرص بست..چشماش خیس بود و فین فین میکرد...
با استرس بلند شدم و همون طور که سمتش میرفتم پرسیدم:
+چی شده جیمین؟ هوپ خوبه؟ حالت بده؟
با بغض سر تکون داد و دستاشو دور خودش حلقه کرد...
صدای قدم و بعدش چرخش دستگیره اومد..
جیمین ترسیده به در و بعد به من نگاه کرد..
سریع گفت معذرت میخوام و بعد لبمو بوسیددر باز شد و هوپ عصبانی اومد تو... خشک زده بودم و با چشمای درشت به جیمین نگاه میکردم...
حس یه مترسک رو داشتم... حسی که اوایل داشتم دوباره برگشته بود.. شده بودم بازیچه..
هوپ از هم جدا مون کرد و مشتی به صورتم زد..
-آشغال عوضی.. بهت گفتم بهم وقت بده..جیمین لبشو گاز گرفتن و به من نگاه کرد.. خون رو لبمو تف کردم و داد زدم:
+شما چه مرگتونه!؟
یونگی که دم در واستاده بود اومد تو و درو بست..
-یه سوتفاهم پیش اومده..
نفسمو با حرص بیرون دادم و کتمو چنگ زدم..
+لنت به همتون.. من نیومدم اینجا که کتک خورتون شم.. یا مسخرم کنین.. یا دستمالیم کنین.. ترجیح میدم تا اخر عمرم بی کار بمونم تا چشم به شما هرزه ها بیفته...تند تند سمت در رفتم و محکم بستمش...
دلم میخواست برگردم پیش خواهرم و تا اخر عمرم اشغال جمع کن شم..
ساکمو از زیر تخت بیرون کشیدم و رو تخت انداختم.. وسیله هامو با عجله میریختم توش ..
در باز شد و جین اومد تو..
-چی کار میکنی..
+به تو ربطی نداره..
-تمومش کن..+نه.. دیگه بسه.. هر چقدر تحمل کردم بسه.. تا این جاشم زیادی صبر کردم.. نمیدونم چرا فکر کردم ادم میشین..
لبشو کج کرده بود و با خونسردی نگاه میکرد..
-به نفعته تمومش کنی..
پیرهنمو رو تخت پرت کردم و به یقه جین چنگ زدم..
+اگه تمومش نکنم چی میشه.؟ ها؟
دستشو رو پهلوم گذاشت و با ارامش گفت:
-خودتم میدونی این کارات بی فایدست.. تمومش کن..
خونسرد بودنش اعصابمو بهم ریخت..+بی فایده نیست.. همین الان میرم.. اونوقت میبینی بی فایدست یا نه..
یقشو ول کردم و خم شدن سمت ساکم..
نفهمیدم با چه سرعتی کمربندشو باز کرد و دستامو بست..
+ولم کن لنتی ..این کوفتیو باز کن..
-بهت گفتم تمومش کن..دست و پا زدم اما دستم بسته بود و نمیتونستم کاری کنم..
جین با خونسردی لباساشو دراورد و پرت کرد ..
-متاسفم.. اما دیگه چاره ای نزاشتی..
تی شرتمو تو تنم جر داد و نیشخند زد..
+احمق.. این چه کوفتی بود.. ولم کن..
بی توجه به تقلا هام رو بدنم نشست و لبامو بوسید..سرمو کج کردم اما با دستش سرمو برگردوند..
لبمو میبوسید و میلیسید..
دیگه تقلا نمیکردم.. میدونستم بی فایدست..
نیشخند زد و شلوارمو پایین کشید..
-چند بار بهت گفتم.. چرا پسر بدی هستی؟ ها؟
دستش تموم بدنمو لمس میکرد و لباش رو پوستم بوسه میزد...+آه جین.. ولم کن..
نیپلامو لیسید و صدامو بلند تر کرد..
+آه جین..
چشمام بسته بود اما میتونستم تصور کنم نیشخند زده..
از خودم خجالت میکشیدم که انقد سریع درمقابلش وا میدادم..
دست من نیست که تموم حرکاتش سکسی عه..
بدنمو رو تخت چرخوند و سیلی به باسنم زد..
+آاخ-میدونی خیلی دوست داشتم این دفعه یه رابطه ملایم و خفن داشته باشیم.. خودت نزاشتی..
باسنمو چنگ زد و عضوشو یهویی وارد کرد..
سرمو به تخت فشار دادم تا جیغ نزنم..
+جین. خواهش میکنم.. درش بیار..
جین بی خیال ضربه میزد و دردمو بیشتر میکرد..
به هق هق افتاده بودم و نمیتونستم درست حرف بزنم..
+جین.. تموم.. آه .. تمومش..سیلی به باسنم زد و حرفمو نصفه گذاشت..
کمر و ازون بدتر باسنم درد میکرد..
حس میکردم قراره از وسط جر بخورم.. ولی نمیتونستم حرف بزنم..
+هق. جین .. آاه
![](https://img.wattpad.com/cover/236620577-288-k225860.jpg)
YOU ARE READING
Why Not Club..!
Fanfictionکیم نامجون پسریه که دنبال کار میگرده.. بعد کلی دنبال گشتن تو یه گی کلاب مشغول به کار میشه.. شبی که برای آشنا شدن با گروهش میره توسط یه پسر بوسیده میشه و... جینجون^~^ شاید یه کوچولو اسمات داشته باشه... نخونین اگه نمیخواین! #1 jin *-*