ten

5.7K 686 88
                                    


𝓘 𝓵𝓸𝓿𝓮 𝓶𝔂𝓼𝓮𝓵𝓯 𝔀𝓱𝓮𝓷 𝓘'𝓶 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝔂𝓸𝓾...♛⚈
خودم رو دوست دارم وقتی با توام...⚇∞





بعداز اینکه 2 ساعت جین هیونگ نصیحتم کرد و من بهش گفتم امشبم میخوام برم بیرون دوباره یک ساعت دیگه غرغر کرد
جین: جونگ کوک تویه لعنتی همین الان اومدی بعد دوباره امشبم می خوای بری بیرون؟
کوک: هیووووونگ خواهش امشب فقط داریم میریم یه رستوران عادی قول میدم قبل اینکه بخوابی من اومدم
جین: دیشب هم گفتی رستوران عادی داری میری بعد خیر سرت معلوم نیست چجوری خونه تهیونگ پیدات شد
کوک: اااا جین هیونگ دیشب من کی گفتم رستوران عادی میرم؟ بعدشم اونجایی که من رفتم تهیونگ هم بود دیگه دید حالم خوب نیس ملاحضه کرد منو برد خونه که تو دیگه اذیت نشی
جین: تو چشمای من داری نگاه می کنی دروغ میگی ملاحضهههه کرددددد نه بابا مدافع تهیونگی الان چرا چرا چراااا
کوک: وایییی هیووووونگ من که میدونم دیشب اصلا جواب هوسوک هیونگ و ندادی و امروز فهمیدی و اینکه امشب دارم با تهیونگ میرم رستوران
جین: با ته..تهیونگ میری؟نکنه قرار میزارین؟
کوک: شاید!؟
جین هیونگ باز بازپرسیشو شروع کرد و منم جواب های مبهم میدادم دیگه بالاخره بیخیال شد بعدکه اجازه داد من رفتم تو اتاقم دوس داشتم برم تو لیتل اسپیسم ولی الان وقت نبود چون که هم باید فکر کنم و هم اینکه اماده بشم که با تهیونگ برم
اوووف رو تخت خودمو پرت کردم فک کنم زندگی کردن با تهیونگ قشنگ باشه اههه فک کن مثلا بیدار شم از خواب بعد تهیونگ روبه روم خوابیده بعد دستش دورم حلقه شده بعد چند دقیقه چشماش باز میشه و منو سفت تو بغلش فشار میده گکنمو می بوسه و میگه صبح بخیر بیبی لیتل من
اوه شت به چی دارم فک می کنم نه نه اگه خونش هم برم تو اتاق های جدا از هم می خوابیم و اینکه فقط فقططط یه همخونه ایم بهتره که این کراش کوچولومو تو دل کوچولوم مخفی کنم(میخوام بخاطر این جملش بمیرم:)
خوب فک کنم بتونم زندگی کنم باهاش تازه سرکار هم میرم می تونیم با هم نصف نصف کنار بیایم
خوبه پس من میرم پیشش زندگی کنم اما باید شرط و شروط ها هم مشخص کنم البته درسته که نباید شرط بزارم ناسلامتی من دارم میرم خونش ولی خوب دیگه همینجوری که نمی تونم برم خونش
و الان فقط تنها چیزی که میمونه اینکه چجوری جین هیونگ و باید راضی کن...
ایوووول همینه اگه تهیونگ اینو قبول کنه می تونم جین هیونگ و راضی کنم
خوب کوکیه خنگ فعلا استرس به خودت وارد نکن نمی خوای که تو لیتل اسپیس بری یه نفس عمیق کشیدم اوه باید اماده بشم تهیونگ یکم دیگه
لباسامو عوض کردم ارایش کردم یکم و موهام هم حالت دار کردم که دیگه نتونم ببندمش

 روی لباسام یه پالتوی بلند مشکی هم پوشیدم گوشیم تک خورد که تهیونگ بود بعد اینکه با جین هیونگ خدافظی کردم رفتم پایین هوا تاریک شده بود به زور ماشینش و دیدم سوار شدمکوک: سلام دیر که نیومدمتهیونگ: سلام نه کوک: کجا میخوای بری؟تهیونگ: یه رستوران که فک ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

روی لباسام یه پالتوی بلند مشکی هم پوشیدم گوشیم تک خورد که تهیونگ بود بعد اینکه با جین هیونگ خدافظی کردم رفتم پایین هوا تاریک شده بود به زور ماشینش و دیدم سوار شدم
کوک: سلام دیر که نیومدم
تهیونگ: سلام نه
کوک: کجا میخوای بری؟
تهیونگ: یه رستوران که فک نکنم بشناسی
سر تکون دادم دیگه چیزی نگفتم تا رسیدیم اونجا ماشین و پارک کرد و پیاده شدیم داخل رستوران رفتیم از اون رستوران با کلاسا بود که باید از قبل رزرو می کردی واااو یعنی تهیونگ از چند وقت پیش اینجارو رزرو کرده  خدارو شکر که لباس درست و حسابی ای پوشیده بودم قبل اینکه بشینم کتمو در اوردم وقتی نشستیم گارسون اومد سفارش همون و که دادیم دور و ورمو نگاه کردم
اوه انتظار داشتم الان چند پیرمرد و پیرزن نشسته باشن نه دختر و پسر
لعنتی سنگینی نگاه چندتا دختر و پسر و روی خودم حس می کردم سرم و پایین انداختم بعد چند دقیقه سرمو بلند کردم تهیونگ و نگاه کنم دیدم داره نگام می کنه
کوک: چیه؟
تهیونگ: فک کنم باید کل رستوران و رزرو می کردم
کوک: چرا میگی؟
تهیونگ: بخاطر این نگاه های هرز
کوک: اوه نه راستش تقصیر خودمه یکم زیاده روی کردم برای رفتن به یه رستوران
تهیونگ: یکم؟؟؟؟
یه چشم غره بهش رفتم و چیزی نگفتم و اون هم یه چشم غره به اونایی که داشتن نگام میکردن زد(عکس بالا نگاه کردنش به اونایی که دارن کوک و نگاه میکننه) و  غذامونو اوردن مشغول خوردن شدیم
کوک: خوب می خواستی واسم گذشتتو تعریف کنی
تهیونگ: خوب نظرت چیه یه شب دیگه درموردش حرف بزنیم وقت زیاد الان اوقاتمون تلخ میشه هووم؟
کوک: باشه پس یه شب دیگه
تهیونگ: خوب نگفتی میای پیشم؟
کوک: خوووب ببین من اگه بخوام کنارت زندگی کنم دردسرات زیاد میشه
تهیونگ: چه دردسری بگو بهم مطمئنم واسه من دردسر نیست
کوک: اممم ببین همونجور که اون دفعه دیدی من تو لیتل اسپیس میرم و یعنی اینکه...
تهیونگ: لازم نیست خودم میدونم چه معنی ای داره و این برای من مشکلی نیست میتونم توی اون زمان کنارت باشم
کوک: مشکلی نیستت؟؟؟؟؟
تهیونگ: اره نیست و دردسرای دیگت!
کوک: خوب میدونی من خوشم نمیاد دیگران بهم دست بزنن بخاطر یه سری مشکلاتی که داشتم پس لطفا بهم دست نزن تا وقتی که خودم این کار و کردم باشه؟
تهیونگ: اوکی اینم مشکلی نیست
کوک: و میمونه مهم ترین که جین هیونگه و من نمی خوام بگم که دارم بخاطر اون میرم و نمی تونم بگم که پیشه تو کنار یک دوست زندگی می کنم چون مطمئنن نمیزاره پس..
تهیونگ: پس؟؟
کوک: دوست پسرم میشی؟
تهیونگ: چی؟؟؟؟؟
داشتم به چشمای گردش نگاه میکردم که..
..:اوپااا ببخشید شمایی که سفید پوشیدی میشه شمارتونو داشته باشم اخه خیلی کیوت و جذابین
تا خواستم جوابشو بدم صدای تهیونگ اومد
تهیونگ: هی دختر خانم تو الان داری از دوس پسرم درخواست میکنی پس بکش عقب

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
ووت=60
هااااااای اوری واااااان
چه خبرااا
کیاااا با تیزر دینامیت قلبشون وایستاد مخصوصا ته😭😭
فردا هم میاد اهنگ بازدید یادتون نره هم اسپاتیفای و هم یوتیوب
موفق باشین
Love you guys💙

my little boyWhere stories live. Discover now