"𝑮𝒂𝒎𝒃𝒍𝒆𝒓

330 56 27
                                    


..ساعت سه شب بود .
هوفی کشید و کلافه دوباره روی تخت نشست . بدنش به شدت داشت در مقابل خواب مقاومت میکرد و اجازه نمیداد پلک های گرمش فقط خودشون رو غرق رویاها کنن !!
چراغ خواب رو روشن کرد و کارت های روی میز رو چنگ زد و بهشون نگاهی انداخت .
- For a little devil
- who
چند دقیقه دیگه هم نگاهش رو بین اون دو تا کارت به چرخش در اورد و بعد هوفی کشید . و بعد درست زمانی که میخواست کارت ها رو توی افق محو کنه به نظر چیزی براش اشنا اومد .
" و فکر کنم.....دویل کوچولو برات بهترین باشه ...نه ؟! "
چشم هاش گشاد شد و از جاش بلند شد . اون بهش گفته بود دویل کوچولو ! و درست پشت این کارت لعنت شده هم نوشته شده بود " لیتل دویل " !!
دندون غروچه ای کرد
+ عوضی !!
باید تا فردا عصر صبر میکرد ؟!
_______________________

...قدم های بلندش به لطف چکمه های پاشنه دار بلندی که تا بالای زانوش میامد بین جمع به خوبی پخش میشد .
موهای کوتاهش با قدم های بلند و تندی که برمیداشت بهم ریخته شده بودند و گوشواره های ریز سیاه توی گوشش رو به نمایش میذاشتند . صدای هری برای بار دهم توی گوشش پیچید
- منطقی باش مگی !!
مگی یکدفعه ایستاد و برگشت . تخس توی چشم های سبز هری زل زد
+ قمار منطقیه؟
- چه ربطی داره ؟؟ نه.‌.
+ پس به یک‌قمار باز نگو منطقی باش
کتش رو روی شونه اش مرتب کرد و توی اون سالن شلوغ دنبال چهره اشنایی که دنبالش بود گشت . بی توجه به اینکه درست وسط بازی بود سمتش رفت و جلوی میز دست به سینه ایستاد. طوری با اخم بهش خیره شد که با چشم هاش فرق سرش رو سوراخ کرد . زین در حالی که به دسته کارت های توی دستش با دقت خیره بود با لحن سردی گفت
- فکر کردم گفتی....نه در واقع داد زدی که امیدواری دیگه هیچوقت نبینیم !!....درسته ؟!
مگی هوفی کشید
+ خودت میدونی برای چی اینجام نه ؟؟
زین با کمال خونسردی حرکت بعدی رو زد . مگی میتونست ببینه این حرکت ، حرکت اخر بود و با چشم های حرکت فرز دست های زین رو دنبال کرده بود و اواز برنده شدنش توی گوشش پیچیده بود .
زین شرطی رو که برده بود جلو کشید و اسکناس ها رو با پوزخندی گوشه لبش شمرد .
- اگه میدونستم ؛ واقعا لازم بود بیای اینجا ؟؟ اونم جوری که صدای پاشنه هات کل سالن رو برداشته ؟؟
دستش رو بین موهای کوتاهش فرو برد
+ وقتی داری احمق بازی درمیاری باید اینکارو بکنم دیگه....
زین با چشم هایی که ازش تمسخر میبارید رقیبش رو که با دندون غروچه سمت میز بار میرفت بدرقه کرد و بعد برگشت سمت مگی
- بجای اینکه جیغ جیغ کنی نمیخوای بهم بگی چته دختر کوچولو ؟؟
مگی عصبی نفسش رو از بینی اش بیرون فرستاد و به یقه تیشرت مشکی زین چنگ انداخت
+ تو...دوباره تکرار کن اون شب به من چی گفتی
زین با نوعی نگاه که خونسردی اعصاب خرد کنش رو داد میزد دستش رو زیر چونه اش برد و پاهاش رو روی هم گردوند
- خیلی چیزا گفتم !!
مگی فشار انگشت هاش رو بیشتر کرد
+ اون لقب های مسخره ات رو میگم !!
- اووو....اونا !! .....اوووم دختر کوچولو ؟....گربه کوچولو ...و محبوب ترینش !...
زبونش رو با حالت شری روی لب پایینش کشید و مگی رو برای دوباره شنیدن اون لقب دیوانه تر کرد .‌کاملا منتظر بود خودش به دزد بودنش اعتراف کنه
- قمار باز کوچولو !
با این حرف نگاه مگی خنثی شد .‌چیزی که منتظرش بود رو نشنیده بود . ولی دوباره اخم سنگینی بین ابروهاش نشست
+ اخری رو بگو..
- اخری ؟ اخری گربه کوچولو بود ! چون داشتی ناخون
+ تو به من گفتی دویل کوچولو !!
پوزخند زین کم کم کمرنگ شد و نگاهش شبیه نگاه گیجی شد
- اوم من؟؟ به چه دلیل باید اینو بهت بگم
+ اینو مننن باید بپرسم غیر اینه ؟؟
یک بار دیگه غرید . زین بلند شد .‌ مسلما وقتی ایستاده بود ، حدود ۱۵ سانت ازش بلند تر بود .‌ دست هاش هم مسلما قوی تر بود ! دست سفید مگی که هنوز چفت شده به یقه اش بود رو از خودش جدا کرد
با لحن سرد و نگاهی که حالا هیچ چیز ازش خونده نمیشد غرید
- انقدر....به من چنگ ننداز گربه کوچولو !! بدون این که برای دندون هات رو نشون بدی بگو ببینم چته ؟؟
+ داری من رو بازی میدی و بازم کسی که قراره توضیح بده منم ؟؟ اوه خدایا واقعا خیلی جالبه نه ؟؟
زین شونه ای بالا انداخت و کت چرمش رو تنش کرد . دستی بین موهای بورش کشید
- دربارع دویل کوچولو‌...من هیچی یادم نمیاد....پس بهتره دنبال یک چیز دیگه برای متهم کردنم باشی . حالا راجع به هر چی کع هس..‌‌‌‌...
کوله ای رو از شونه اش اویزون کرد
- بعدا میبینمت ...لیدی !! دفعه بعد اون بالا !
به طبقه بالا اشاره کرد و با چشمکی پشتش رو کرد و ازش دور شد .
مگی تک تک قدم هاش رو تا دم در شمرد
+ خوبه ! منم دفعه بعد با کمال میل پشت میله های زندان یا شایدم در حالی که خودم دندون هات رو خرد کردم میبینمت !!
______________________

" Two weeks later

...حدود یک ربع بعد بازی داشت . هیچوقت باور نمیکرد یک روز قراره واقعا با اون پسره مو زرد لعنتی بازی داشته باشه !!
دو هفته گذشته رو با خونسردی به برنامه هر روزش و البته که خوش گذرونی گذرونده بود . در عین حال هر شبش رو به اون کارت ها خیره نگاه میکرد و سعی میکرد مثلا با نگاه کردن مقصر رو پیدا کنه !
رژ زرشکی رنگش رو تمدید کرد . این بار موهای مشکی رنگش رو پشتش بسته بود و دامن کوتاه و جذبی پوشیده بود .
با نیم بوت های مخملی زرشکی که تا بالا مچ پاهاش بود . کت چرم کوتاهش رو مرتب کرد و دستی روی پرسینگ گوشش کشید
+ تو میتونی مگی....البته که میتونی . باید هر طور شده ببازونی اش !!

_______________________

هیهیهی^•^
دوباره شرط ووت میزارم * خنده شیطانی سر میدهد*
به ۳۰ ووت برسونین 🥺💕💞
دوستون بدارم

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Nov 17, 2020 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

" 𝑽𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒐𝒖𝒔 " | Zayn Malik |Donde viven las historias. Descúbrelo ahora