چپتر 1 — تماس تلفنی
"خدانگهدار دکتر کیم!!" وقتی همکارش باهاش خداحافظی کرد دستش رو تکون داد.
دکتر کیم جونگین ، روانشناسی در یکی از بیمارستانهای گانگنام بود.
طبق گفتهی همکاراش ، جونگین بخاطر مهارتهای عالیش یکی از بهترین روانشناسهای شهر بود. اون واقعا تو اداره کردن بیماراش خوب بود بطوری که بعضی از اونها درحال حاضر کاملا درمان شده بودن.زمانی که داشت به سمت خونه رانندگی میکرد ، موبایلش ناگهانی زنگ خورد. از شانس خوبش چراغ قرمز شده بود و میتونست جواب بده.
تماس از دپارتمان اصلی...
"فردا یه بیمار جدید دارید دکتر کیم." جونگین از قبل دلیل تماس رو میدونست.
"اون خواهر کوچیکترشو کشته چون دختره تصادفا به سگش شکلات میده و باعث مرگش میشه. اون گفته زندگی در برابر زندگی. دلم برای مامانش میسوزه. نمیتونه هیچکاری کنه چون به هر حال اون هنوزم پسرشه." یه دیوونه. جونگین با خودش گفت.
"بیمار رو بهت میدم. اون پسر به کمکت نیاز داره." دکتر ادامه داد.
"تمام تلاشمو میکنم. میتونید روم حساب کنید." جونگین گفت و تماس با تشکرِ آرومی به پایان رسید.
جونگین برای اولین بار در حرفه کاریش ، کمی احساس اضطراب کرد و نمیدونست چرا. در حالی که کمی احساسِ بیقراری میکرد به خونه برگشت.
*
صبح روز بعد جونگین از اون چیزی فکرش رو میکرد زودتر به بیمارستان رفت. ارشدش وقتی اونقدر زود دیدش سورپرایز شد.
"خیلی زود اومدی دکتر کیم. صبحانه خوردی؟"
"بله، ممنونم. میخواستم قبل از دیدن بیمار جدیدم اطلاعاتش رو مطالعه کنم و بخاطر همین زود اومدم.""اوه درسته. این پروندشه. میدونی، مادرش تو این فکر بود که پسرشو به تیمارستان ببره یا به بیمارستان و انتخابش دومی بود."
"کی اینطور. فعلا به اتاق کارم میرم. هنوز باید قبل از اومدن بیمار به پروندهش یه نگاهی بندازم. ممنون." جونگین گفت و به سمت اتاق خودش رفت. شنید که ارشدش بهش 'موفق باشی' گفت.
پرونده رو باز کرد و قاتل و دیوونهی مورد نظر رو دید. جونگین حس کرد زیباییش داره هیپنوتیزمش میکنه. بیمارش پوست صاف و لطیف، چشمهایی نافذ، بینی راست و خوش فرم، خط فکی خوش تراش و لبهای نرم و صورتیای داشت. جونگین با خودش فکر کرد چطور یه شیطان میتونه اینقدر شبیه یه فرشته باشه!؟
بیمار شماره 94
پزشک معالج : دکتر کیم جونگیننام : اوه سهون
سن : 25
گروه خونی : O
قد : 185cm
وزن : 65Kgبیماری : ناراحتی روحی، اختلالات روانی
سرگرمیها : مطالعه، گوش دادن به موسیقی، حل معما و پازل
• خواهرش رو به قتل رسونده چون تصادفا به سگش شکلات داده بود و باعث مرگش شده بود.
"در این دنیای بیرحم، هیچی مجانی نیست. حتی زندگی افراد هم دیگه مجانی نیست. جان در مقابل جان. انسانها در این حد ظالم هستن."
—اوهسهون—
YOU ARE READING
One And Only [persian translation]
Fanfictionدکتر کیم متوجه میشه که داره به بیمار جدیدش اوه سهون توجه نشون میده. ولی ، این تمام ماجرا نیست. عنوان : One and Only کاپل : سکای | چانبک ژانر : انگست - فلاف - رمنس ایدی نویسند اصلی : @alwaysjongin چنل تلگرام : @viviology