1🌾

952 180 63
                                    


با تمام وجودش گلوله هاش رو به سمت دشمناش شلیک میکرد.
همه گوشش از صدای گلوله ها پر شده بود و همرو به تیرهای رگبار می بست
و نا خودآگاه تیری از ناکجا آباد باعث سوراخ شدن مغزش شد و اون جان به جان آفرین، تسلیم کرد

با کلافگی گوشی رو کوبوند روی میزش و با بی حواسی به استادش خیره شد
نمیدونست چرا نمیتونه اون بازی رو تموم کنه؟
چرا اینقدر سخت بود ؟

سابقه نداشت نتونه از پس این جور گیم ها بربیاد و این اولین بار بود که سه هفته واسه یه مرحله وقت گذاشته بود و مدام کشته میشد و این افتضاح بود

کم کم صدای استاد و بچه ها رو میشنید و از حال و هوای بازی و گیجی، خارج شد. چقدر درس و دانشگاه و استاد و بچه ها براش تهوع آور بودن

تنها دلخوشیش برای اومدن به دانشگاه، مدرکی بود که قرار بود روی دیوار اتاقش جا خوش کنه و البته از شر حرفای مادرش درباره پسرای مردم خلاص شه

میومد سر کلاس
ساعتها بازی میکرد و کاری به کسی نداشت. از جزوه هیچ خبری نبود و همیشه با کمک بغل دستیش و پسری که مقابلش مینشست، از پس امتحانهاش براومده بود و این تقریبا تبدیل به عادت چانیول شده بود

از بازی و ور رفتن با گوشیش خسته بود. کمی پوکر و بی حس به در و دیوار و استاد نگاه کرد و چند لحظه بعد، نگاهش رو پسرک ریزنقش روبه روش که سخت مشغول نوشتن جزوه بود و غرق درس بنظر میرسید، داد و لبخند زیرپوستی زد.

حالا نوبت سرگرمیه دومش بود
سرگرمیی که تونسته بود نزدیک به یه ترم راضی نگهش داشته باشه

آزار و اذیته همکلاسیش
چانیول به پشت جونمیون نگاه کرد و با همون پوزخنده محوش ، با پاش به پایه صندلیه اون زد

جونمیون سرش رو از جزوه بلند کرد و چون فکر کرد شخص پشت سرش کارش داشته که زده به صندلیش، روش رو به سمت چان برگردوند
_هوم؟

چان که بلافاصله بعد زدن به صندلیه جونمیون، سرش رو توی جزوه نانوشتش فرو کرده بود ، طوری که خودش رو بیخیال نشون بده گفت
_چیه؟

_تو زدی به صندلیم. کاریم داری؟

_خواب دیدی خیره!

جونمیون بیخیال روش رو برگردوند و دوباره به همکلاسیش پشت کرد؛ فهمید برای بار هزارم طعمۀ پارک چانیول قرار گرفته. پس باید مثله همیشه بیخیال عمل میکرد که هم لج اون پسرۀ قدبلند رو در می آورد و هم حواس خودش رو روی درس متمرکز نگه میداشت

چان با شیطنت تیکه کاغذی کند و گردش کرد طوری که اندازه یه مگس شد اونوقت اون رو به سمت پشت گردن جونمیون هدف کرد

گردن خوشفرم و سفید پسر روبه روش، هدف واضحی برای زدن بود و سریع کاغذ رو پرتاب کرد و دوباره سرش رو فرو کرد تو جزوش

جونمیون از نقشه دوم چان باخبر شد و با اینکه دلش میخواست کار چان رو تلافی کنه، بی هیچ واکنشی به استادش نگاه میکرد.

و وقتی از سومین نقشه چانیول باخبر شد، قبل از اینکه اجازه عملی کردنش رو بده، دستش رو که مشت شده بود از پشت روی میز چانیول گذاشت

چانیول با تردید به دست مشته جونمیون نگاه کرد و کمی سرش رو جلو گرفت

و درست زمانی که جونمیون دستش رو باز کرد و یه حشره ی خیلی کوچولو روی میز چانیول افتاد، چان با چشمهای پر از ترس بازوی بغلدستیش رو گرفت تا نجاتش بده

و جونمیون با لبخند و نیش باز، به چهره ی استاد خیره موند


اون دونفر، خارج از کلاس هیچ همکلامیی باهم نداشتن و برخوردشون، تنها و تنها از طرف چان ، وسط درسهای استاد میبود

چان نمیتونست کس دیگه رو اذیت کنه. چون درجا مجبور بود غرغره اونا و گاها چغولیشون به استاد رو تحمل کنه و از طرف از آدمای بی جنبه و لوس متنفر بود

پس چه کسی برای اذیت و آزار و سیخ دادن های چان، مناسبتر از کیم جونمیون پیدا میشد؟ هم با جنبه بود و گاهی خیلی شیرین شیطنتای چان رو جواب میداد و به هیچ وجه با بچه بازی، ضدحال نمیزد


____________________✨___________________

خب اینم از اولین پارته فیک چانهوم=]💥

به این بوکم عشق بدین باشه؟
کیم‌کاتن دوستون داره ی عالمه

امضا : kim.cotton

[‌‌SAVIOR]🌾Where stories live. Discover now