2 🌾

516 162 66
                                    

و حالا نزدیک سه هفته بود که از جونمیون خبری نبود.


نیمکت جلوی چان خالی بود و کسی دقیق نمیدونست اون دانشجو چرا غیبت میکنه و نمیاد؟

استادها از طریق دانشجوها میخواستن پیغام برسونن بهش که اگه به این روند ادامه بده این ترمش رو بدون شک میوفته و این برای یه دانشجوی نمونه ای مثل جونمیون، افتضاح محسوب میشد.

باز هم از بازی با گوشی خسته شد و گوشیش رو خاموش کرد.
طبق عادتی که تو این سه هفته گرفته بود ، به جای خالی جونمیون نگاه کرد و آهی کشید که چرا کسیو نمیتونه برای هدف شیطنت هاش جایگزینه جونمیون کنه.

خیلی سعی کرد با بقیه بسازه ولی همچنان بقیه غر میزدن و چان بدش میومد؛
هیچکس جای اون بچه درس خونی که بیشتر اوقات ساکت بود و یهو میزد میرید بهش رو نمیگرفت.

باید یه سرگرمیه جدید جور میکرد.سرگرمیی که به باحالیه آزار جونمیون برسه.

کمی راجب کلمه آزار فکر کرد....اون کلمه برای شوخی های چان مناسب نبود
چان هیچوقت به صورت خاصی کسی رو اذیت نمیکرد و همش در حد یه شوخیه قابل تحمل بود.

و اینکه هیشکی اندازه جونمیون، جنبه شوخی های چان رو نداشت.

مثلا هیشکی جنبه نداشت که یهو یکی از پشت یه بطری آب رو قطره قطره وارد یقش کنه و تا تهش خیس بشه.

هیچکس جز جونمیون تحمل این شوخی رو که یکی از پشت رو لباس رنگ روشنش نقاشی بکشه رو نداشت.

مطمئنا تو دنیا هیشکی جنبه این شوخی رو که یکی نوک موهاش رو زرد کنه رو هم نداشت.
و خیلی از شوخی های دیگه که تنها و تنها جونمیون میتونست تحملشون کنه

چندباری چان پیش خودش فکر کرده بود که جونمیون پسره بزدل و ترسوییه که اعتراض نمیکنه اما وقتی دعواش رو با یکی از مثلا کله گنده های دانشگاه دید، نظرش عوش شد.

جونمیون وقتی عصبانی میشد، فوق العاده ترسناک میشد و کسی جرات حرف زدن رو حرفش رو نداشت

اون و جونمیون به وسیله شوخیهاش خوش میگذروندن. جونمیون شوخی های لِوِل بالای چان رو دوست داشت وبهشون میخندید و چان از کارش دست نمیکشید و از بعضی وقتا که جونمیون هم تلافی میکرد، لذت میبرد

اما تو این سه هفته حسابی پکر شده بود
دلش میخواست باز کارهاش رو تکرار کنه و مثلا جونمیون رو حرص بده ولی اون نبود
حالا اینکه کجا بود رو خودش باید میفهمید



________________________________________




_مطمئنی ؟ از خودش شنیدی که گفت دیگه نمیاد؟

_از خودش که نه ولی شنیدم که زن گرفته و رفته آمریکا

_چی؟ کدوم دختری حاضر میشه زنش شه؟ اون اخلاقش یه جوره خاصیه

_مطمئنی رفته آمریکا؟ شایعه نیست؟

_چطور مگه؟

_اخه من شنیدم بخاطر مورد اخلاقی که داشته اخراجش کردن

_نه بابا ...من شنیدم باباش مرده و اون رفته سرجای باباش تو شرکتش کار میکنه

_اینا همش شایعس. احتمال اینکه جونمیون زن گرفته باشه وبه آمریکا رفته باشه بیشتره!

تمام مدتی که تو سالن غذاخوری سرش تو گوشیش بود، به مکالمه اکیپی که کنارش نشسته بودن گوش میداد

خودش ترجیح میداد باور کنه که بابای جونمیون مرده و سر جونمیون با کارهای شرکتش گرمه...شاید چون ترجیح میداد به ازدواج کردن جونمیون فکر نکنه

جدیدا شایعات زیادی درمورد بی حاشیه ترین دانشجویی که میشناخت، میشنید

حسی شبیه به فضولی، نگرانی یا حتی دلتنگی تمام این مدت تحریکش میکرد که دربارش پیگیری کنه و بره سراغ حقیقت



____________________✨____________________

‌ ‌ ‌



‌این پارت رو میخاستم دیشب آپ کنم واتپد نزاشت=(
ببخشید که پارتارو اینقد کوتاه آپ کردم'^'💔
ولی بخاطر پرش زمانی گفتم توی دوتا پارت باشه بهتره..

راستی یادم رفت تو پارت قبل تچکر کنم که
فالورام 50 شدن^~^❤️❤️❤️

ماچ‌ماچ ضدکرونایی بتون^~^❤️❤️❤️

امضا: kim.cotton

[‌‌SAVIOR]🌾Where stories live. Discover now