ItisRaha

کمدی رو با ردیف‌کردن یه مشت فحش پشت‌سرهم اشتباه نگیرید. اصلاً خنده‌دار نیست. 
          	شاید تو سنّ‌های پایین؟ نمی‌دونم؛ ولی به‌نظرم اصلاً جالب نیست، مخصوصاً وقتی خود راوی و نه شخصیّت‌ها، توی متن‌ش فحش می‌ده! :/
          	

ItisRaha

کمدی رو با ردیف‌کردن یه مشت فحش پشت‌سرهم اشتباه نگیرید. اصلاً خنده‌دار نیست. 
          شاید تو سنّ‌های پایین؟ نمی‌دونم؛ ولی به‌نظرم اصلاً جالب نیست، مخصوصاً وقتی خود راوی و نه شخصیّت‌ها، توی متن‌ش فحش می‌ده! :/
          

ItisRaha

استفاده صحیح و به‌جای علائم نگارشی به خوانش درست و درک بهتر خواننده‌ها، کمک می‌کنه و همچنین، باعث انسجام نوشته‌هاتون می‌شه.
          
          درسته که قرار بود درس نگارش‌تون رو همین‌طوری بیست بگیرید؛ ولی حداقل یه جلسه‌‌ش رو گوش می‌دادین یا اگر می‌خواین بنویسین، یه‌ذرّه تحقیق کنید.
          
          این سه‌نقطه (...) معنی مکث نمی‌ده! یه علامت مخصوص به مکث کوتاه وجود داره‌ به‌ نام ویرگول (،).
          
           ویرگول نشانه‌ای است که برای ایجاد مکثی کوتاه به کار می‌رود به همین خاطر به عنوان نمادی از توقف کوتاه یا درنگ شناخته می‌شود.
          
          علامت سه نقطه (…) در نگارش فارسی زمانی به کار می‌رود که سخنی ناتمام مانده باشد یا قسمتی از متن حذف شده باشد. علاوه بر کاربردهای رایج علامت سه نقطه، یکی از کاربردهای آن‌ در گفت‌وگوهای روزمره افراد به وجود آمده ‌است.
          
          ناتمام گذاشتن سخن
          برخی اوقات نویسنده سعی می‌کند با ناتمام گذاشتن بخشی از جمله، احساسات خود نظیر خشم، ترس، شرم یا هیجان را به خواننده منتقل کند؛ به همین خاطر از سه نقطه استفاده می‌کند.
          
          کوتاه‌کردن سخن
          تصور کنید می‌خواهید عنوان‌های زیادی را نام ببرید. برای کوتاه کردن سخن، می‌توانید فقط چند مورد آن را نام برده و سپس از علامت سه نقطه به معنای «و غیره» استفاده کنید. توجه داشته باشید که در پایان چنین جملاتی می‌توان از خود عبارت «و غیره» استفاده کرد و لزومی ندارد هر دوی آن‌ها را به کار ببرید.
          
          ادای واژه‌ها به صورت کشیده
          گاهی اوقات نویسنده سعی می‌کند به خواننده القا کند که یک عبارت باید با کشش بیشتری خوانده شود. برای مثال در یک داستان، نویسنده قصد دارد به خواننده متن بفهماند واژه «آهای» با صدا، شدت و کشش بیشتری از حد معمول ادا شده است؛ به همین خاطر آن را به صورت «آها…ی» می‌نویسد.
          
          نشان دادن ناخوانا بودن قسمتی از متن
          
          
          نشان دادن سکوت در نقل گفت‌وگوها
          نویسنده با این کار می‌خواهد به خواننده بفهماند که کاراکتر مورد نظر حرفی برای زدن یا پاسخی برای سوال مطرح نشده ندارد. این مورد بیشتر در نمایشنامه و فیلنامه به چشم می‌خورد.
          
          چندتای دیگه هم بود که به‌درد این‌جا نمی‌خورد.
          
          منبع هم سایت ویراستاره.
          
          با تشکّر.

ItisRaha

@soojinxx7 
            خنده*
            کلاس بعدی چی باشه؟^-^
            
Reply

ItisRaha

@soojinxx7 
            ...
            من سکوت می‌کنم.
            وقتی که برای نوشتن یه‌ واژه با حروف مختلف گذاشته بود رو، می‌ذاشت یه سرچ ساده می‌زد خب! وای-_-
Reply

ItisRaha

خب؛
          اوّل این‌که من یه منتقد یا یه نصیحت‌کننده یا یه‌همچین‌چیزهایی نیستم؛ نه در حدّ من‌ان و نه هیچ‌چیز دیگه؛ فقط چیزهایی رو که به‌عنوان یه خواننده توقع دارم رعایت بشه، می‌نویسم که شاید بتونه نویسنده‌ها رو راهنمایی کنه. 
          
          خیلی‌خب؛ بریم سراغ غزردن‌هام...
          بازم می‌گم به‌نظرم یه نویسنده علاوه‌بر قلم خوب، بد نیست یه‌کم انتقادپذیر باشه. و ممنون می‌شم اگه از نویسنده‌ای غلط املایی یا اشتباه تایپی‌ای گرفته می‌شه بد برخورد نکنه:/ با کسی دشمنی نداریم که اینا فقط برای خودتون خوبه. 
          
          و باور کنید اینترنتی که ازش قبلاً صحبت کردم، حتّی درمورد واژه‌های انگلیسی هم می‌تونه کمک‌تون کنه. نمی‌گم دیکشنری باز کنید، فقط یه سرچ ساده. شاید هم پرسیدن از دیگران، اون‌قدرهام ایده‌ی بدی نباشه؛ به‌هرحال بهتر از اشتباه‌نوشتنه‌. و اگر هیچ‌کدوم از این‌ها جواب نداد، مجبور نیستید حتماً اون واژه رو انگلیسی بنویسید.
          
          یه‌چیز دیگه هم که هنگام خوندن یکی از کارها برام جالب بود این بود که، من حس می‌کردم توی ژانرهای مختلفی که وجود داره، ژانر انگست شاید به‌خاطر کششی که برای مخاطب ایجاد می‌کنه، و اون رو منتظر می‌ذاره تا در آخر، به نتیجه و سرانجام اون اتّفاق برسه؛ و نویسنده می‌تونه رو این ژانر بیش‌تر مانور بده و سناریوهای بیش‌تری رو خلق کنه و درنتیجه بتونه کتاب‌ش رو بیش‌تر ادامه بده، توی اون کتاب از این ژانر استفاده‌ی بیش‌از حدّی شده بود. به این صورت که تا یه مشکلی رو حل می‌کردن، بلافاصله مشکل جدیدی رو پیش‌پای شخصیت‌ها می‌ذاشت. و شاید به‌نظر نویسنده فلاف خسته‌کننده باشه، یا خب البتّه که نوشتن یه فلافی که مخاطب رو جذب کنه، مهارت خاصی می‌خواد؛ ولی باز هم این‌طور پشت‌سر هم مصیبت سر شخصیت‌ها آوردن بدون کمی استراحت‌دادن به‌شون، باور کنید هم باعث می‌شه که دیگه داستان جذّابیت‌ش رو از دست می‌ده، هم خسته‌کننده‌ست و هم از طرفی باورپذیر نیست. هر چیزی به‌اندازه‌ش خوبه، فلاف به اندازه، انگست به اندازه‌‌.
          
          و در آخر به‌نظر من گاهی نظرات خواننده‌ها می‌تونن درمورد این‌که روند داستان رو خوب پیش می‌برید یا نه‌؛ کمک‌کننده باشن.
          
          
          همین‌. اگه اشتباه املا‌یی‌ای یا غلط نگارشی‌ای چیزی بود، ببخشید.
          ممنون.^^

ItisRaha

@soojinxx7 
            مسممسمسمنبتن این‌جایی!*-*
            آره می‌بینی؟ رومخه! -_-
Reply

soojinxx7

@ItisRaha 
            بابا طرف انگست نوشته از اسمون براشون بدبختیو کوفتو زهرمار نازل میشه 
            انگار نشستی زندگینامه اون دختره تو سریال ترکیه که تو قسمته ۲۴۵۵۵۶۶هم هنوزم رنگ که چه عرض کنم..بوی خوشبختی هم از صد کیلومتریش حس نکرده
            اصن یه اوضاعیهههنغبغیغخیغحثعخ
            نبابا اوکیهههه
            وای من میترسم دوباره زیاد بنویسم واتپد بازم بهم ارور بدههههTT
Reply

soojinxx7

سلام سلام چطوریییی؟!
          چند وقته دیگه نمیای حق بگیا
          دلم برا غر زدنات تنگ شدههههناژاژانطنطکاغحTT

soojinxx7

@ItisRaha 
            مرسی منم خوبم:›
            اوووو
            خیلیم خوب منتظرممم
Reply

ItisRaha

@soojinxx7 
            سلااااام!*-* 
            خوفی؟ 
            من خوبم ممنون.
            اوه *بغضی‌شدن 
            اتفاقاً توی این چندروز یه کاری رو داشتم می‌خوندم که دود از کله‌م بلند شد.ㅜㅜ
            گفتم بیام غر بزنم؟ نیام غر بزنم؟ پس حالا که گفتی می‌آم...^^
Reply

army_stay_fick_khonn

@ItisRaha
          سلام^^
          آره حقیقتا، از خوندنش واقعا دارم لذت می‌برم.
          عام... حقیقتا همینطوری؟
          چون توی فیکشنای مختلفی دیدمت که الحق واقعا هرکدوم جزو بهترین‌ها بودن و خب، همیشه به‌نظرم نظرات جالبی رو بیان می‌کردی؟
          گاهی بر حسب عادت توی کامنت‌ها دنبالت می‌گردم.
          خنده*

army_stay_fick_khonn

سلام، شما رو از توی کامنتای ددلاک پیدا کردم و ببخشید، داشتم مسیج بوردتون رو می‌خوندم، چقدر انسان جالبی هستید؟ 

army_stay_fick_khonn

@ItisRaha
            خب، پس باید بگم از آشنایی باهاتون خوشبختم‌ رها شی❤️
Reply

ItisRaha

@army_stay_fick_khonn 
            واو چه جالب!!!! من هم گاهی دنبال خواننده‌ها می‌گردم و شما هم یکی از همون‌هایید.
Reply

ItisRaha

@Sana_Ep 
          اوه این بده که...
           خب بیا با چندتا از حرف‌ها و مصاحبه‌های ته ببینیم مشکل مالی داشتن یا نه؟
          
          تهیونگ یک‌بار توی یه مصاحبه‌ گفت که با خانواده‌اش به Walt Disney Osaka رفته بود، و تهیونگ با پوشیدن ماسک مرد عنکبوتی خودش را استتار کرد! و فیلم‌ش رو هم در توییتر گذاشت.
          
          خانواده‌ای که مشکل مالی داشته باشن، هزینه سفر به سوییس، هزینه سه‌سال کلاس ساکسیفون رفتن پسرشون، و همین‌طور هزینه هر آخر هفته رفتن به سئول و دیدار با بچّه‌شون، یا کاپشن قرمزی برندی که مادر تهیونگ براش خریده رو نداره. و خب کم‌وکسری برای ته نذاشتن...
          
          و درمورد خواهر و برادرش؛
          بیش‌تر این حرف‌ها از مصاحبه‌ی پارسال اومد که به‌خاطر ترجمه‌ی اشتباه بعضی‌ها بود.
          
          تهیونگ یک‌بار در یکی از لایوهاش گفته که رابطه‌ش با خواهرش خیلی خوبه و خواهرش به‌ش می‌گه اوپا. و هم‌چنین تهیونگ راجع‌به رابطه‌ش با برادرش گفته که سلیقه‌هاشون با هم فرق داره و لایف استایل‌شون متفاوت هست.
          
          و اون‌ها حتّی با هم به گلف می‌رن...
          
          
          

ItisRaha

@soojinxx7 
          اوه خب این چیزهاییه که به ما گفتن...
          توی یکی از مصاحبه‌های تهیونگ مجری از تهیونگ می‌پرسه:"الگوی استایل شما کیه؟"
          و تهیونگ پاسخ می‌ده: "پدرم . پدر من مدّت‌ها تجارت پوشاک رو اداره می‌کرد؛ بنابراین خیلی شیک‌پوش بود. وقتی به عکس‌های قدیمی نگاه می‌کنم لباس‌های خیلی خوبی پوشیده بود . بنابراین من تحت‌تأثیرش قرار گرفتم و حدس می‌زنم این آرزو رو دارم که مثل پدرم خوش‌لباس باشم."
          
          یا یکی دیگه:"پدر من مدّت زیادیه که در تجارت پوشاک بوده است. برای آوردن لباس، او باید در سحرگاه به Dongdaemun در سئول می‌رفت تا اون‌ها رو بیاره و بفروشه، اما از اون‌جایی که مجبور بود با ماشین به سفر بره، مسافت خیلی زیاد بود."
          
          درسته سخته امّا شخصیّت تهیونگ این‌جوریه که تمام تلاش خودش رو می‌‌کنه تا بدون توجّه به هر اتّفاقی با خانواده‌اش حتماً در تماس باشه.
          
          مثلاً توی یه مصاحبه‌ی دیگه وقتی مجری ازش می‌پره چه‌طوری با خانواده‌ش در تماسه؟ جواب میده:
          "من پیش مادربزرگم بزرگ شدم؛ بنابراین
          از زمان جوانی، شروع کردم به صحبت تلفنی با والدینم روزی دو بار..."
          
          رابطه‌ی ته و خانواده‌ش قشنگه^^