elna_bahrami

میخوام یه داستان بنویسم نظرتون چیه 

blue_chista

novastandingbysea

سلام گلبرگم/^-^\ .
          اگه از رمان های ادبی و مستقل خوشت میاد، فکر می کنم سیم گون رو بپسندی. خوشحال میشم اگه اون رو برای خوندن انتخاب کنی.
          رمان تاریخی، عاشقانه و درام هست. دربارت سه شخصبت که زندگیشون با ورود همدیگه، رنگ های تازه ای میگیره و بعد از مدت ها کشف می کنن که آیا این رنگ ها خوب هستن یا ..❤.
          
          https://www.wattpad.com/story/320620882?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=novastandingbysea&wp_originator=0LgfpXlprYcrCEr0dbTKaogFiQGsD1RAMVd0yQFiBHk%2FHoCoCtVe66aLDUf0bmfeapB4z5bbbcRBqDNSuhHvEPXTAVM1Oq%2Fx6za6VnA7jZfL3Z%2FNAyHRwKZEc2%2F0MgPg

Melody7979

های لاولی♡ 
          
          کتابی پر از سناریو ریکشن های جذاب و فان آوردم~ 
          
          وقتی میری کنسرت بی‌تی‌اس...
          وقتی با بی‌تی‌اس سر کلاس تقلب میکنید...
          وقتی استری‌کیدز مراقب امتحان میشن...
          وقتی به سونتین فارسی یاد میدی...
          وقتی بی‌تی‌اس برای اولین بار از دستشویی ایرانی استفاده میکنن
          و
          و
          و
          و..... 
          
          کلی سناریو از از گروه‌های دیگه توی این کتاب هست که با خوندنش خنده روی لباتون بیاره :)
          بهش سر بزنید و روزتون رو بسازید♡ 
          
          https://www.wattpad.com/story/257172790?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Melody7979&wp_originator=kYij2pqxN54RrWzzvZng%2FNV%2F0dvFUEcr1vZvdywjxTMA4MfJKVgvkGcIQkiyC%2BU42vv3xNdESNrrXdItCGb4ZpBEEZEHuFLXTC5ExdRMxpa4dfHfwUvlkHQ82ujRIdmr
          
          

Luv_agnes

هایی معذرت میخوام که وارد مسیج بردت شدم
          من تازه بوک جدید نوشتم
          و نیاز به حمایت دارم تا بوکم دیده بشه
          خوشحال میشم که به داستانم سر بزنین 
          
          https://www.wattpad.com/story/319732754?utm_source=android&utm_medium=com.yowhatsapp&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Luv_agnes&wp_originator=imn1y%2FuXYWBdbCXz%2FWfGF8CP5sSapM6RPys8HiGPc81%2FDlKZSN289DYY4GD0VvspSG5JFeC2l9GWYcMgHlfzvxBUwQWZeksm6WJ0g0IY%2BgkkRJNFNqHF5Yleytm2Bf

he_callsme_Nahal

**صورتش رو جلو آورد و دستش رو آروم پشت کمرم برد...
          با تپش قلب بالا نگاهش کردم که به سرعت اسلحه ام رو از کمرم کشید بیرون و با یه حرکت دستم رو پیچوند و به کابینت چسبوندم...
          ضامن اسلحه رو خلاص کرد و روی شقیقه ام گذاشت و گفت: «فکر کردی اینقدر خرم؟ نمیفهمم واسه چی اومدی اینجا ...»
          با استرس نفس نفس زدم و چشمام رو بهم فشار دادم که لبش رو به گوشم چسبوند و ادامه داد: «... لیلی کوچولو؟»**
          
          سلام عزیزم ⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
          اگه به ژانر عاشقانه - پلیسی خوشت میاد و دنبال یه رمان با موضوع جدید میگردی به بوک جدیدم سر بزن ♡⁩♡⁩
          
          https://www.wattpad.com/story/275569065