part 8 : تعطیلات به سبک اقای جئون 🤷‍♀️

5.6K 691 283
                                    


+: چی ؟ خدای من جانگکوک وادفاک ؟؟؟؟ تو برای امشب بلیط گرفتی ؟؟؟

" ........

+: نمیخواستم جلوی بچه ها بد حرف بزنم اما باید بگم ؛ احمققق!!!! میدونی الان توی چه ماهی هستیم و تو ، رفتی توی این هوای سرد کلبه روی کوه اجاره کردی اونم به مدته یه فاکینگ هفته ی تموم ؟!!!!

"......

بعد پرت کردنه گوشیش روی ملافه های سفید و پشمالوی تختش ، به جونگهی که داشت پارچه ابو روی خودش چپه میکرد پرواز کرد ...

+: عزیزم این‌ چه کاریه ؟

پسر فین فینی کرد و چشماشو مثل وقت هایی که جانگکوک ، سکس های شبانه یهویی میخواست مظلوم کرد....

* اوما ..تشنم بود..

بعد از پر کردن لیوان آبی رنگه کوچیکش اونو به دست های تپله پسر داد و به آب خوردنه کیوتش نگاه کرد ، یوقتایی با خودش فر میکرد جونگهی شاید واقعا پسره جانگکوکه و اون یه زن داشته کخ از قضا حامله هم بوده و الان این بچه ، بچه ی اونه ...!!!

اما خب میدونست همسرش انقدری ترسو هست که اگر چنین موضوعی باشه بیاد و بهش بگه...

* اوما ، آپا چی گفت ک صداتو زیاد کردی ؟ ( منظورش اینه که چرا داد زدی ) ....


گونه ی سرخ و سفیده پسره بزرگترشو بوسید و دستشو لای موهای ابریشمیش غلتوند ...

+: دوست داری بریم مسافرت ؟

پسر با ذوق چند بار دستاشو بهم کوبید که باعثه خنده اش شد ...

+: امشب قراره بریم یجایی ، جین هیونگی و نامجون هیونگی هم هستن ... دوست داری ؟ ولی باید قول بدی پسره خوبی باشی و پرخوری نکنی ...

به عادته جدیده جونگهی اشاره کرد ، اون بچه بعد از کامل رشد کردنه دندوناش ... هرچیزی رو می خورد و علاوه بر صبحونه ، ناهار و شام که با بقیه میخورد ، مجبورش میکرد تا بینه روز هم وعده غذایی بهش بده و مثله بچه های دیگه با میوه ، آجیل یا تنقلات عصرونه سیر نمیشد ....


* باشه اوما ؛ میشه مماغتو بوس کنم ؟! اخه خیلی گرد و کوچولوعه ...

با خنده به پسر کوچولوش که لباشو غنچه و اماده بوسه کرده بود نگاهی کرد و اره ی کوتاهی گفت ، اما بلافاصله با فرو رفتن دندون های جونگهی تو بینیش فریادی زد و اون تمساح کوچولو رو از خودش فاصله داد ....

+: جونگهیی !!!!


پسر کوچولو بدون توجه به صدا زدن و فریاد هاش ، با پاهای تپل و کوتاهش بدو بدو سمته در فرار کرد و خارج شد و جیمین حاضر بود قسم بخوره صدای خنده های اون خرگوشه کوچیکو هنوزم میتونه بشنوه ....


Jeon family [Kookmin]Where stories live. Discover now