تو کیستی؟ بهاری؟ به من بگوکه هنگامه کرده ای
از نور و شبنم و گُلِ سرخ
وقتی از دهانِ برگ ها سخن می گویی و
با پیچ و تابِ آب می خندی و
از میانِ باد
به نجوا سلام می گویی ...
وَه! چه هستی تو؟
عشقِ خورشیدی
یا لبخندِ ماهِ سیمین چهر؟
بگو: فرشته ای از آسمان
یا که خنده ی گُل؟
و شب که ماه، صدای موجِ تو را می شنود
میانِ کاج ها چه نرم می خوابد...