۶. اول مشق، دوم اسم

569 150 23
                                    

نامجون روی مبل تک نفره سلطنتی و روبه‌روش کوک و یونا روی کاناپه دو نفره نشسته بودن. نامجون که هنوز بخاطر غیبت پسر مورد علاقش مشکوک بود رو به کوکی با چشمهای ریز شدش پرسید: "ببینم بچه، تو مطمئنی جین حالش خوبه؟"

_من بچه نیستم. در ضمن شما چی فکر میکنی؟ با اون کارات...

نامجون بی‌توجه به بخش اول جملش پرسید: "کدوم کارام؟"

_یعنی نمیدونی با متلکهات چقدر جین هیونگ رو اذیت میکنی؟

نامجون دهنش رو باز کرد ولی قبل از اینکه چیزی بگه، جین با کفگیری توی دستش وارد پذیرایی شد: "کوک، میشه چند لحظه بیای کمک من؟"

_باشه هیونگ.
و نامجون رو در خماری رها کردن.

یونا که ظاهرا محو پسر شده بود با چرخش سر نامجون فورا خودش رو به اون راه زد.
پوزخندی به دختر زد، ولی الان وقت و حوصله این رو نداشت که سربه‌سر یه دختربچه بزاره.

چند دقیقه‌ای گذشت و دست‌آخر از اینکه جلوی چشمهای هیز و کنجکاو یه بچه تنهاش گذاشتن کلافه شد. از جا بلند شد و طرف آشپزخونه رفت. یونا هم پشت سرش حرکت کرد.

اونجا جین داشت سعی میکرد به کوک یاد بده چطور کمکش کنه و اون هم مثل سرباز کوچولوش فوری آموزش‌های هیونگش رو میگرفت.

نامجون گلوش رو صاف کرد و باعث بالا اومدن دو تا سر شد. نامجون گفت: "امممم.. جین؟ من با این بچه کار دارم. برش میگردونم." و بازو لاغر کوک رو توی دستش گرفت.

کوکی داشت دود از سرش بالا میومد. این دومین باری بود که اون مرتیکه بهش میگفت 'بچه'. از اون بدتر جلوی نوناش هم وجه 'شاخش' رو خراب کرده بود. با اخم نگاهی به سر تا پاش انداخت.

از طرفی جین از ترسش دست دیگش رو گرفت و پرسید: "چکارش داری؟"

_من فقط میخوام باهاش گپ بزنم سوکجین.
و مقداری کوک رو کشید.

جین فوری گفت: "همینجا گپ بزن! تو اومدی دیدن من نیومدی دیدن اون که..." و مقداری کوک رو کشید.

جونگکوک که داشت اون وسط نصف میشد ناگهانی بغل پرده گوش دو تا پسر جیغ کشید: "دارین دستمو میشکنییییین."
و هر دو رهاش کردن.

گلوش رو صاف کرد و به طرف جین گفت: "هیونگ ما میریم یک مقدار صحبت مردونه میکنیم تا شام حاضر بشه. نگران نباش."

و اما وقتی کوک میگفت 'نگران نباش' دقیقا چهارستون بدن جین میلرزید. ولی چاره‌ای نبود: "مرسی که مردونگیمو زیر سوال بردی. برو."

یونا هم دنبال اون دوتا راه افتاد که کوک با اخم برگشت و گفت: "تو همینجا بمون نونا به جین هیونگ کمک کن."

نامجون روی صندلی گوشه پذیرایی نشست و کوکی روبه‌روش روی میز نشسته بود و با گیم گوشی جین بازی میکرد.

دو هفته‌ی لعنتیWhere stories live. Discover now