جیمین کولهاش رو روی شونش رو جا به جا کرد و اهرمی که چراغ کل سالن والیبال رو روشن میکرد رو کشید.دید که تهیونگ مثل یک هفتهی اخیر روی نیمکتها دراز کشیده و سرش رو روی کیفش گذاشته و خوابیده.
هوفی کشید و کیفش رو گوشهای ول کرد و سمت تهیونگ گفت.
با دیدن دو پاکت خالی سیگاری که کنارش بود نگاه غمزدش رو به دوستش داد که توی این دو هفته انگار تبدیل شده بود به روح.تهیونگ دیگه نه شوخی میکرد، نه موقع حساب کردن غذاشون غرغر میکرد، عملا هیچ واکنش خاصی نشون نمیداد و این همه رو نگران میکرد.
بزرگترین نگرانیشون که این مربیشون روهمنگران کرده بود، پاکتهای سیگاری بود که بعد دوسال دوباره توی دستای پسر بود.
شونهاش رو تکون داد و صداش زد، "ته، تهیونگ بیدار شو بخدا مربی بدونه هر شب اینجا میخوابی اخراجت میکنه."
تهیونگ با بیحالی چشماشو باز کرد و نگاهش رو دور سالن بزرگ چرخوند، "نمیخوام برگردم اون خونه، حداقل نه تا وقتی که گیلاسم نیستش."
جیمین هوفی کشید و پاکتا و ته سیگار هارو از روی زمین جمع کرد، "ته.....میشه بیخیال سیگار بشی؟ همینجوریشم ریههات فقط برای دو ست بازی ظرفیت دارن نمیتونی اینجوری دیگه بازی کنی."
تهیونگ به پهلو چرخید و نگاهشو به جیمین داد، "دیشب بهش زنگزدم."
جیمین دست از کارش کشید و با تعجب به تهیونگنگاه کرد، "و؟"
جیمین حس کرد صدای تهیونگ گرفته تر شد، "گفتم دلم براش تنگ شده و همش دارم به ویدیوهاش نگاه میکنم، کلا چرت و پرت گفتم و اونم واکنشی نشون نداد."
"یعنی چی واکنشی نشون نداد؟"
"یعنی هیچی نگفت، نگفت که اونم دلش برام تنگ شده یا نه......هوف نمیدونم اگه یکم بیشتر حرف میزدم گریم میگرفت منم زود قطع کرد، حس میکردم نباید زنگ بزنم و مزاحمش شدم."
جیمین سیگارهارو توی سطل انداخت و کنار تهیونگ نشست و دستی به موهاش کشید، "ته میدونی که کوک همچین آدمی نیست، حتما شوکه شده بود."
تهیونگ هومی گفت و خودش رو بالا کشید تا سرش رو روی پاهای جیمین بزاره، "چیم اخه من که تقصیری نداشتم،چرا خودشو ازم گرفت."
جیمین دستشو بین موهای تهیونگ برد و کف سرش رو ماساژ داد، "ته اکثر کسایی که فعالیت مجازی دارن، توی ریلشون خیلی آدمای کم اعتماد بنفسین، و فکر کن حرفایی که گفتی رو از دهن اکس دوستپسرش شنیده و خب خودت میدونی که هونسو واقعا خوشگله."
"چیم زیبایی یه معیار متغیره، از نظر من کوک خیلی خوشگلتره."
جیمین اه غمگینی کشید و به پشتی نمیکت تکیه داد، "چیشد توی شیش ماه اینقدر وابسطش شدی؟ هونسو بیشتر از یک سال باهات بود حتی یه بارمندیدم سر قهر کردناش اینقدر بهم بریزی."
تهیونگ دستهاشو دور جیمین پیچید و سرش رو به شکم پسر بزرگتر چسبوند، "نمیدونم، نمیدونم...اون فقط خیلی فوقالعادست، هربار که میبینمش از خوشگلیش مسخ میشم، صداشو شنیدی؟ مثل پارچه حریر میمونه همونجوری نرم توی گوشم رد میشه، وقتی لج میکنه اونقدر خوردنی میشه که میخوام همه جاش شکلات بمالم و لیسش بزنم، وقتی...."
"خیلی خب خیلی خب نمیخوام تصورات درتی کوفتیت از دوستپسرتو بشنوم."
تهیونگ تکخندی زد و بیشتر به جیمین چسبید، "چیم چیکار کنم من؟"
"چرا نمیری دنبالش؟"
"به نظرت میخواد منو ببینه؟"
"معلومه که میخواد خنگ خدا، و لطفا سیگارای کوفتیتو بنداز دور، فکر نکنم جونگکوک از یکی که بوی سیگار میده خوشش بیاد."
"اطفاقا ادکلن مورد علاقش بوی سیگار میده."
"خیلی خب خفه شووووو."
ꪊᦔᧁꪊᦔᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔ@Jkfck_off:هی ببینید ته گالریم چی پیدا کردم.
عکس کیوتیه نه؟@a:جی کی چرا دو هفتست خبری ازت نیست؟
@b: عه زندهای پس نگرانت بودیم
@c: الان اون قبول کرد که کیوته؟
@d: وای خدا خیلی خوشگله
@e: لباس سفید خیلی بهت میاد
@f:شبیه فرشتهها شدی قلبم
@G:وای دلم برای جی کی مو مشکی تنگ شده بود.
@h: این پسر آخر منو گی میکنه
@i: واکنش تهیونگ بعد این عکسو خریداریم
@j: ویدیوی بعدیتم با دوستپسرت باشه لطفااااااااا
@k: نمیتونی واقعی باشی......این همه خوشگلی و ظرافت نمیتونه واقعی باشه
ꪊᦔᧁꪊᦔᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔ
راستش واقعا شوکم میکنید
خیلی سریع ووت میدید و جدای اون کامنتای خیلی قشنگی میزارید و منو به بیشتر نوشتن وادار میکنید.
از همتون ممنونم.
YOU ARE READING
Sugar Cherry [VKOOK]
Fanfiction[Complete] "نگران نباش شوگر من کمک های اولیه رو خوب بلدم." "مطمعنم فقط به خاطر تنفس مصنوعیش رفتی یاد گرفتی." ꪊᦔᧁꪊᦔᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔ جئون جونگکوک، تیکتاکر معروفی که توی لایو باید مجازاتی که فالوراش براش تایین میکنن رو انجام بده.