"فاک یونجون دو دیقه آدم باش."
"نصف شبی اومدیم دوست پسرتو ببینی هیونگ، بعد من اینجا حرکاتم خارج از انسانیته؟"
"برا من فلسفه نباف کرهخر، مگه من گفتم دوستپسرتو بزن دم کونت دنبالم بیا."
سوبین با شنیدن این حرف تهیونگ خندهی ریزی کرد و دستای یونجون که دور کمرش پیچیده بودن رو باز کرد تا بیشتر از این تهیونگ رو حرصی نکنه، "خب از بس گفتی گیلاسم، شکرم، خرگوشم کنجکاو شدیم."
تهیونگ هوفی کشید و به ساعتش که سه و بیست دقیقهی صبحو نشون میداد نگاه کرد، "خب یونجون ببین اینجا دیوارش کوتاهه پس قلاب بگیر من برم بالا."
یونجون با این حرف تهیونگ ابرویی بالا انداختو دستاشو به کمرش زد، "که بعدش بدویی بری بغل گیلاست؟ نخیر اول سوبینو میفرستیم بعد تو بعد من که اگه یه وقت تو در رفتی سوبین منو بکشه بالا."
تهیونگ غرغری کرد و رفت سمت دیوار، "کرهخر باهوش."
"دارم میشنوم هیونگ."
"منم میگم که بشنوی."
دستاش رو توی دستای یونجون قلاب کرد و سوبین با گذاشتن پاش روی دستاشون با کمک گرفتن از قد بلندش خیلی زود خودشو بالا کشید و روی لبهی دیور نشست و به ترتیب تهیونگ و یونجون رو بالا کشید و از دیوار پایین پریدن.
شانس خوبشون این بود که دیوار کوتاه دقیقا پشت ساختمون خوابگاه جونگکوک بود.
پاورچین پاورچین سمت در ساختمون رفتن و با دیدن مسئول خوابگاهی که کلاه لبه دارش رو روی صورتش گذاشته بود و خیلی راحت داشت خروپف میکرد تهیونگ دستشو به نشونهی پیروزی مشت کرد.
یونجون سمت در رفت که تهیونگ خیلی سریع بازوشو گرفت و سمت خودش کشید، "کفشاتو دربیار کف زمینو نگاه کن سرامیکه، هرچقدرم بخوای آروم راه بری صدای کفشات شنیده میشه."
با حرف تهیونگ هر دو پسر کوچیکتر سر تکون دادن و کفش هاشو رو در اوردن و با جوراب روی کف لیز سرامیک قدم گذاشتن.
چنان با احتیاط حرکت میکردن و نفسهاشون رو حبس کرده بودن که اکه کسی میدیدشون فکر میکرد درحال دزدیدن تاجملکه انگلستانن.
وقتی دوطبقه رو با پله رد کردن تهیونگ جلوی در اتاق 36 ایستاد و خیلی آروم در زد که صدای قدمهای تندی رو پشتش شنید و بعد در باز شد.
جونگکوک با موهای گیلاسی آشفته، تیشرت یقه هفت سفید رنگی همراه با شلوارکی تا روی زانوش تنش بود و تهیونگ درک نمیکرد چرا وقتی اینقدر ساده لباس پوشیده میتونه توی مسابقه ملک-پادشاه زیبایی شرکت کنه و نفر اول بشه.
لبخندی زد و سریع دستاش رو دور کمر باریک پسر حلقه کرد و سرش رو داخل گردنش فرو برد و بوسهی طولانیی روی پوست گردنش گذاشت، "گیلاسم."
YOU ARE READING
Sugar Cherry [VKOOK]
Fanfiction[Complete] "نگران نباش شوگر من کمک های اولیه رو خوب بلدم." "مطمعنم فقط به خاطر تنفس مصنوعیش رفتی یاد گرفتی." ꪊᦔᧁꪊᦔᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔꪊᧁᦔ جئون جونگکوک، تیکتاکر معروفی که توی لایو باید مجازاتی که فالوراش براش تایین میکنن رو انجام بده.