•10•

150 43 44
                                    

نفرت انگيزترين چيزی كه خداوند رخصت داد تا ابليس به انسان هديه كند، حكومتی ست كه عشق را نمی فهمد...

#یک_عاشقانه‌ی_آرام
#نادر_ابراهیمی

از دید هوسوک :

به چهره متعجب تهیونگ نگاه کردم اروم رو به بقیه گفتم یعنی جیمین داره چی میگه .

لویی: احتمالا از این شاکیه که از جمع شدن ما کنار هم، خبر نداشته .

تهیونگ تلفنش رو قطع کرد و سمت ما برگشت .

جونگکوک کنارش رفت و اروم بازوش رو گرفت و گفت : چیشده ؟

تهیونگ : جیمین رو تهدید کردن فهمیدن ما داریم چیکار میکنیم الان جیمین میاد و همه چیز رو تعریف میکنه .

یونگی : دقیقا داشتم از این حرف میزدم همه ما لو میریم مثل اب خوردن فکر کردید برای اونا سخته؟؟ خودتون رو مرده بدونید

چشم غره میرم و میگم : یونگی هیچ کس قرار نیست بمیره یا دستگیر بشه . ما حتما یه راه حلی پیدا می کنیم.

لویی : اینو ولش کنید تا صبح همینا رو میگه تهیونگ

جیمین کی میاد ؟

تهیونگ : گفت تا پنج دقیقه دیگه اونجاست

هری : خسته نباشه

لویی : توقع نداری که برات پرواز بکنه

همزمان با گفتن این حرف زنگ در به صدا در اومد. تهیونگ به سمت در خونه رفت و در رو باز کرد جیمین با سرعت وارد شد و خودش رو سریع به ما رسوند .

جیمین : یکی بهم زنگ زد و همه چیز رو می دونست می دونست که ما داریم بر علیه اونا یه کاری می کنیم و مطمئنم به زودی به مشکل میخوریم

لویی : یعنی هیچ راهی نیست که بتونیم خودمون رو تبرئه کنیم ؟

جیمین : باید با یه با نفوذ در ارتباط باشیم که هیچ کدوم ما جز تهیونگ و کوک با نفوذ نیستن ولی اونا مورد اتهام اونا قرار دارن

با صدای در وحشت زده به یونگی نگاه کردم اگه اومده باشن که ما رو ببرن چی ؟

جیمین از جاش بلند شد و به سمت دررفت به لویی که نگران بود نگاهیی کردم . با باز شدن در چشمم به ادمی خورد که اصلا انتظارش رو نداشتم. نامجون ؟ اون اینجا چیکار میکنه ؟

جیمین : کاری داشتید ؟

نامجون: مهمونی رو بدون من شروع کردید ؟ عجب ادمایی هستید اینجوری به منی که به شما کمک کردم خدمت می کنید ؟

جیمین : خدمت ؟

نامجون : اوه من تو استفاده از کلمات یکم بدم

لویی: من گفتم بیاد مگه یه ادم با نفوذ نمی خواید ؟
نامجون هم از با نفوذاست

حالم داشت بد میشد بالاخره یادم اومد که اون عوضی کیه  اون نباید اینجا باشه سردرد ناگهانی داشت عذابم میداد اون مرد اینجا چیکار می کرد ؟ نگاهی بهش کردم اون هنوز متوجه من نشده بود .

suffering of love[L.S And Sope ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora