تهیونگ: این لباسا یکم تنگه برام ، کمی به شکمم فشار میاره..
جونگکوک کت مشکی خودشو پوشید و از خونه بیرون اومد، در رو پشت سرش قفل کرد..
_: لباس دیگه ای ازت نبود تدی بر ، یکم فشار و تحمل کن تا بریم لباس بخریم...اَبرویی برای نگاه منتظر تهیونگ بالا انداخت و مچ دستش رو گرفت ، کنار هم و آروم آروم پایین اومدن...
امگا به خاطر صبر جونگکوک که کمتر وقتی ازش سر می زد ممنون بود...
این پنج واحد آپارتمان که آلفا توی طبقه دوم اون ، ساکن بود آسانسور نداشت و به همین خاطر جونگکوک با حوصله می ایستاد تا تهیونگ از پله ها آروم آروم پایین بیاد..
اون دو نفر همون طور که آهسته به پایین رفتن از پله ها مشغول بود ، دردی پایین شکم امگا پیچیدو باعث شد خم بشه ،دستش رو از حصار بازوی آلفا بیرون بکشه و زیر دلش بزاره..
تهیونگ:آخخخخ...
آلفا کاملا غریضی و ناخداگاه به سمت جفتش خم شد و با نگرانی حالش رو پرسید..
_: تهیونگ ، حالت خوبه..امگا همون طور که چشماش و باز و بسته می کرد...
_:اره خوبم ، ولی نمی دونم چرا یک لحظه زیر شکمم درد گرفت..جونگکوک: خوبه...
ولی بدون هیچ هشداری ، بیشتر خم شد و یکی از دستاش و زیر کمر تهیونگ و اون یکی دستو زیر زانوش رد کردو تو آغوشش کشید...
تهیونگ از شدت شوک «هینی» کشید و با وحشت به راه باقی مونده نگاه کرد..
_:,هی جونگکوک داری چه غلطی می کنی ، الان منو می اندازی ، منو بزار زمیننننن..جونگکوک با بی خیالی و قدم های مطمئن پله هارو طی می کرد...
_: بهتره ساکت شی تدی بر ، از اونجا که هر وقتی می ترسی یا حرص می خوری کیوت تر میشی ، کاری می کنی که همین الان ترتیبت رو بدم و فردا پنج قلو حامله بشی...تهیونگ: خیلی بی شعوری...
جونگکوک لبخند زد..
_: می دونم بی شعورم تدی بر..تهیونگ : احمق هم هستی
جونگکوک: بازم می دونم..
تهیونگ : خیلی یه دنده ای..
جونگکوک: به چیز جدید بگو..
تهیونگ با حرص : خیلی اسکلی...
آلفا اینبار از ته دل خندید...
_: بازم می دونستم ، عزیزم..امگا که می دونست با ادامه دادن این بحث تنها به نفع آلفا بود و تنها اون رو سرگرم می کرد و فقط خودش بود که حرص می خورد و با حرص خوردنش به بچه اسیب می زد...
ولی جونگکوک دلش می خواست تهیونگ ادامه بده..
باهاش بحث کنه و از شدت حرص خوردن مثل یه خرس قرمز بشه...
YOU ARE READING
𝑻𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒅𝒎𝒂𝒏 𝒘𝒉𝒐 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒎𝒆 𝒂 𝒇𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓✔︎
Fanfiction[پایان یافته] 𖣬 𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠𝑻𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒅𝒎𝒂𝒏 𝒘𝒉𝒐 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒎𝒆 𝒂 𝒇𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓🥀 𖣬 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆 ،𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 ، 𝒑.𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒔𝒕 𖣬 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗 𖣬𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ #RedQueen 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ پ...