† pain † ( S2 )

539 83 57
                                    

«بابت آپ دیر هنگام ازتون عذر خواهی میکنم و این پارت تقریبا طولانی رو تقدیم نگاهتون میکنم»

«ماه مبارک رمضان مبارک همگی باشه و طاعات و عباداتتون قبول! اگر مشکلی با خوندن اسمات در این ماه مبارک دارید قسمت هایی که با مضمون  18+ مشخص شده رو رد کنید»

«متن چک نشده است ، اگر مشکلی هر جایی دیدید حتما اطلاع بدید»

یونگی جیمین رو همراه خودش به سمت کلاب دریایی کشوند و به پسر مست که کاملا تلو تلو میخورد کمک کرد تا پله های ماسه ای جلوی در کلاب رو رد کنه و وارد کلاب بشه .
یونگی به سمت پذیرش شلوغ کلاب رفت و کارت یکی از اتاق های vip اونجا رو گرفت ، جلوی جیمین رو برای برداشتن جامی که حاوی مایعی غلیظ و بی رنگ بود و بوی تندی داشت از روی سِروِر گرفت و پسر رو به سمت طبقه ی بالای کلاب هول داد ...
وارد اتاق شد و کارتی که به عنوان کلید اتاق بهش داده بودند رو توی جایگاهش گذاشت تا چراغ های اون اتاق تاریک روشن بشن و با برگرفته شدن اتاق توسط نور قرمزی ، نگاه پسر رو ی وسایلی که روی دیوار و توی کمد خودنمایی میکردند چرخید و پوزخندی بهشون هدیه کرد ، امشب ، شب پارک جیمین بود و قرار بود لذت به پسر هدیه بشه ، نه این وسایلی دردآور و ناراحت کننده به نظر میرسیدند ، مین یونگی قرار بود امشب به اون پسر لذت و ارزش هدیه کنه ، کاری که هیچ وقت با معشوقه ی قدیمی خودش نکرده بود ، معشوقه ای که توی اوج نوجوانی ترکش کرده بود و غم بزرگی روی سینه ش جا ساز کرده بود ... حالا تصمیم گرفته بود این کار رو با پسری بکنه که اون رو به شدت یاد  "امید زندگیش" مینداخت ...
در کل نه یونگی و نه جیمین هیچکدوم سادیسم یا یه همچین چیزی نداشتند که اون وسیله ها به نظرشون جذاب یا لذت بخش بیاد...
حواسش رو از اون وسیله ها که بهشون سکس توی میگفتند گرفت و به صدای جیمین که اسمش رو نجوا میکرد داد ‌‌...
صحنه ی روبه‌روش که جیمین با اون چشم های خمار از مستی و لب های بزرگش و پیراهنی که دکمه هاش رو باز کرده بود و تن بهشتی و سفیدش پیدا بود روی تخت نیم خیز شده بود و توجه یونگی رو میخواست فقط باعث میشد که دل یونگی عاشق شدن بخواد ...
پالتوی گرونش رو از تنش بیرون کشید و دکمه های سر آستینش رو باز ، با پوزخند به سمت تخت رفت و روی جیمین خیمه زد ...

√ امشب مال من میشی ، مین جیمین! حتی اگر عشقت هنوز هم متعلق به یه جئون خودخواه باشه!

+18

چندی بعد پسر در حالی که توی تن داغ و حساس جیمین میکوبید ، پشت سر هم عبارت هایی مثل  "امشب برای من شدی چون با ارزشی" "تو مثل یه الماس با ارزشی" و هر چیزی که بشه معنا و مفهوم  "ارزش داشتن" رو به پارک جیمین قبولوند استفاده کرد تا مبادا پسر از اون حس پوچی بخواد زندگیش رو تموم کنه و یونگی دومین شانس و فرصت زندگیش رو دوباره از دست بده ...
بعد از مدت زیادی که تن حساس جیمین از دیر انزالی پسر رنج برد ، بالاخره پسر توی کاندوم ارضا شد و صدای نفس نفس های خش دار و خستش توی اتاقی که نورش منشا قرمز رنگ داشت پیچید ، خیلی آروم از تن ظریف و زیبای جیمین جدا شد تا مبادا پسر که توی خلسه ای حاوی درد و لذت پرسه میزد درد بکشه ، عضو بزرگ شده و رو به کبودی جیمین رو تا لحظه ای که آخرین قطره ی کامش همراه با نفس های پر لذت و حریصانه ش و تکون هایی که رون های پرش میخورد بیرون بریزه ماساژ داد و اطراف شکم و ناف پسر رو نوازش کرد ...
بعد از آروم شدن نفس های جیمین ازش فاصله گرفت و اسپنکی به دو تا رون پُر پسر زد که پسر به ازای هر ضربه هایی که خورد هین بلندی کشید و تکون سختی خورد و یونگی با فهمیدن اینکه تن جیمین تا مدت ها بعد از اولین سکسش قراره حساس بمونه ، دور پسر رو از هر چیز تحریک کننده ای خلوت کرد ، کاندوم دور عضوش رو بیرون کشید و دور انداخت ، نور قرمز اتاق رو به خاموشی سپرد و به سمت تخت کینگ سایز رفت ، ملحفه ی سفید و نازکی روی خودش و جیمین انداخت و سعی کرد فاصله ش رو با پسر حفظ کنه تا مبادا تن حساس و شکننده ش بر اثر هر لمس بی منظوری اذیت شه ...
اما با این حال ، جیمین دست های کوچیک و بامزه ش رو دور بازوی یونگی پیچید و بوسه ای روی بازوش که تتوی کوچیکی با مضمون (j.hope) گذاشت ...

† PAIN †Where stories live. Discover now