† pain † (END 2)

513 78 24
                                    

هایی!
این پارت نیمه ی پارت قبلیه ، و اتمام فصل دومه ، حدود سه پارته که به بالای ۵۰ ووت نرسیدن و من همچنان دارم آپ میکنم چون نمیخوام حالا که داریم به فصل پایانی میرسیم داستان رو یادتون بره ، پس ازتون خواهش میکنم ووت های همه ی پارت ها رو تا قبل از شروع فصل بعدی به 50+ تا برسونید♡

#کوک!

رایان با نگرانی به چهره ی برافروخته ی جانگکوک نگاه کرد ، دوباره چه بلایی داشت سرشون میومد ؟! علاوه بر اینکه شب قبل پسر به خونه ش اومده بود و تمام شب رو با بی خوابی و سیگار گذرونده بود ، فهمیده که بود که چانیول داره به کره بر می گرده و این یعنی دردسر تازه داشت شروع می شد!

- هوم ؟!
#خودت رو کنترل کن! اگر بحثتون جدی شه و مجبور شید قانونی اقدام به شکایت و اعاده ی حیثیت کنید ، اون میتونه از هر مدرکی بر علیه تو و تهیونگ استفاده کنه!
- هیچی بهم نگو رایان! قلبم آروم نیست! تمام خشمم بهم فشار آورده ، عشق زندگی من داره تو تنهایی هاش زار میزنه و اشک میریزه میفهمی ؟! لعنت بهش ، لعنت به همشون (داد میزنه و دختر رو از جا میپرونه ، رایان سعی داره شیشه رو بکشه پایین تا هوای تازه و بارون خورده به حال بد پسر کمکی کنه!) بهم گفته بود سیگار نکشم میفهمی ؟! سیگار رو به خاطر طعم لب های لعنتیش ترک کرده بودم ... حالا چی ؟! حالا که لب هاش طعم اشک هاشو میده چیی ؟! حالا که کنارم نیست چیی ؟!

« +نکش این کوفتی رو عزیز من!
- وقتی روبه‌رومی و با اون دو قطعه گوشت اغوا گر نمیبوسیم! به چی امید داشته باشم که این کوفتی رو ترک کنم ، هان ؟!
(لب هاش رو لب های جانگکوک گذاشت و بی حرکت موند.)
+من رو از هم فرو بپاش جانگکوک! تماما برای تو ‌..»

فریاد زد و اشک هاش چشم های عاشقش رو بی رحمانه ترک کردند!

- میرم داخل استودیو ، هیچکس نمیتونه از انتقام منعم کنه!

زیر لب گفت و نفس عمیقی گرفت و در ماشین رو باز کرد و به سمت استودیوی یونگی راه افتاد ، جایی که لیسا ، شان و یونگی مشغول ضبط بودند و طبق خبری که یونگی بهش داده بود جیمین رو هم با خودش به استودیو آورده بود که هم تهیونگ کمی با خودش تنها باشه و فکر کنه ، و هم خطری از جانب جیمین تهیونگ رو تهدید نکنه ...

#لیلی ؟!
=سرکارم رایان! بعدا تماس بگیر ...

#میدونم که سرکاری لیسا! جانگکوک پر خشمه! داره میاد استودیو ، نذار برافروخته بشه! نذار دردسر شه فهمیدی ؟!
=رایان! چی میگی ؟! چی شده ؟! وای! یا عیسی مسیح!

صدای بوق توی گوش های رایان پیچید و دختر به سمت استودیو دوید!

سیلی محکمی تو گوش دوست پسر قراردادیش کوبید و همه رو شوکه کرد...

- خودت بگو پارک جیمین! با زبون خودت بگو! چی پشت سر تهیونگ به پدر و مادرم گفتییی ؟!

فریاد زد و پسر شوکه و گریان رو محکم به دیواره ی نقش و نگار بسته ی استودیو کوبید...

∆جانگکوک ، چی شده ؟! چیکار میکنی ؟!
#جا..نگکوک (دختر با نفس نفس تکرار کرد و به سمت پسر خشمگین رفت) بخدا اینطوری به هیچ جا نمیرسی ، تو رو خدا بسه اینجا محل کاره!

پسر خشمگین تر از همیشه جیمین رو به دیوار کوبید و دندون هاش رو روی هم سابید!
جیمین تو حال افتضاحی بود ، هم عذاب وجدان و هم این حس حقارت الخصوص جلوی یونگی داشت به کشتنش میداد ...

= این راهش نیست جانگکوک!
- پس چه کوفتی راهشه!!!

پسر با همه ی توانش فریاد زد ... اما فقط صدای عمیق یک نفر همه رو خاموش کرد ...

√ دعوا و مشاجره تو محل کار من ؟! کی بهت اجازه داده دستتو روی دوست پسر من بلند کنی جئون جانگکوک ؟!

/پایان فصل دوم/

امیدوارم لذت ببرید و کامنت ها رو بترکونید!❤🍓

گایز ، https://t.me/Taekook_phantom لینک چنل تهکوکیه که من ادمین کمکیشم! لطفا جوین شید و منتظر کلییی پست ، مانهوا ، فن آرت ،  فیکشن و سناریو های خفن و باحال باشید! یه عالمه پست های جذاب تو راهه ، جوین شید و ازشون لذت ببرید 😋

rinaw luv u all ♡'^'♡

† PAIN †Where stories live. Discover now