قسمت چهار بخش اول

364 69 4
                                    

(جنی)
از دادگاه که بیرون امدم نفس راحتی کشیدم:اخیش این پرونده هم تموم موندم وقتی میدونستن نمیتونن باهم بسازن براچی ازدواج کردن که اخرش طلاق بگیرن.
-نونا
نگاهی به اطراف کردم که جونگ کوک رو دیدم به ماشینش تکیه داده و دست گلی دستشه .سمتش رفتم که اونم تکیه شو از ماشین برداشت و دسته گلو طرفم گرفت:خسته نباشید نونا
دست گلو ازش گرفتم:ممنون
در ماشین رو باز کرد:سوار شو بریم ناهار بخوریم چی میخوری؟
درحالی که سوار ماشین میشدم جواب دادم:استیک
به جونگ کوک نگاه کردم چطور یک پسر میتونه انقدر جذاب باشه کی فکرشو میکرد که قلب یخی من واسه یک نفر اب بشه اون موقع من  درس میخوندم  کار میکردم کاراموز پیش یکی از دوستای وکیل بابام هم بودم وقتی برای فکر کردن درباره مسائل عاشقانه و رابطه داشتن نداشتم پس چی شد
(فلش بک :4 سال پیش)
-کیم جنی شی
با صدای شخصی از پشت سرم وایسادم تا بهم برسه وقتی دیدمش اخمی رو صورتم امد جئون جونگ کوک پسر پولدار خوشتیپ و البته دختر باز دانشگاه با من چیکار داره
+بله کاری داشتین؟
-امم خوب بله میشه یک لحظه وقتتون رو بگیرم؟
من توهم زدم یا واقعا لپاش از خجالت قرمز شده... شاید گرمشه ولی ما تو دسامبریم
+خوب گوش میدم بفرمایید
به دیوار پشت سرم کوبیدم :با من قرار بزار
.....ها؟!!... چییییییی...این همون پسر چند لحظه پیشه که لپاش سرخ شده بود..صدرصد نه
+به چه دلیلی باید باهات قرار بزارم؟
-چون من میگم
پوزخندی زدم:خوب متاسفم من علاقه به تو ندارم پس بکش کنار میخوام رد شدم
نزدیک تر امد:ازت خوشم میاد
با پوزخند یکی از دستاشو که کنار سرم گذاشته بود رو گرفتمو پیچوندم که دادش در امد:قبل از اینکه بخوای همچین کارایی با ی دختر بکنی فکر کن ببین شاید اون دختر دفاع شخصی بلد باشه
صورتش از درد جمع شده :اخ اخ ولم کن
دستشو ول کردمو از کنارش رد شدم تا به کلاسم برسم که مچ دستمو گرفت :باز چیه؟
سرش پایین بود:یک ماه
+یک ماه چی؟
-یک ماه بهم فرصت بده من واقعا تو رو دوست دارم تو این یک ماه هرکاری میکنم تا عاشقم بشی
+و اگه نشدم؟
لبخندی زد:ولت میکنم ولی خیالم راحت میشه که تلاش کردم برای بدست اوردنت
+پس از الان نتیجه رو بهت میگم حتی اگه این یک ماه رو بهت فرصت بدم نمیتونی چون من خیلی وقته که قلبم واسه هیچکسو هیچی نزده
-یک ماه باهام قرار بزار منم تمام سعی ام رو میکنم که قلبتو مال خودم بکنم
+باشه فقط یک ماه
(پایان فلش بک)
هیچوقت نفهمیدم چرا قبول کردم. حالا که فکر میکنم میفهمم تمام حرفای چهار سال پیشم چرند بود چون بعد از یک هفته من عاشق جونگ کوک شدم.
-تموم شدم
با صدای جونگ کوک از فکر درامدم:چیزی گفتی؟
خنده ای کرد:گفتم تمومم کردی انقدر نگام کردی به چی داشتی فکر میکردی اینجوری؟
نگاهمو با خیابون دادم :به چهار سال پیش 
-بعد از ناهار میرسونمت خونه تا اماده بشی یکم هم استراحت کنی
+باشه
___________________________________________
(جونگ کوک)
-باشه منشی هان واسه فردا ی قرار با شرکتشون بزار
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم نگاهم به جنی خورد که سرش تو گوشی بود و اخم شدیدی کرده بود:چیزی شده؟
سرشو بلند کرد:نه چیزی نشده یک پرونده جدید میگم این رستوران رو از کجا پیدا کردی؟
-منشی هان چرا؟
+همینجوری استیک هاش خیلی خوشمزه بود بازم بیایم اینجا
ماشین رو روشن کردم:باشه هروقت خواستی بگو میارمت
خنده ای کرد:ولی توجه کردی کوک هر بار که منو میاری مگان جدید همینو میگی ولی ما هیچوقت یک رستوران یا کافه رو دوبار نمیریم
-واقعا؟خوب تو نمیگی اگه جایی رو دوست داری بگو من هزار بار هم میبرمت
+اینو که میدونم ولی انقدر مکان جدید بعدش میبریم که جاهای قبلی یادم میره.
با خجالت دستی تو موهام کردم:از این به بعد سعی میکنم هر جایی رو چند بار بریم.
لپ سمت راستمو کشید:ایگو کیوتی راه بیوفت که وقت کم نیاریم.
-من کیوت نیستم
خنده ریزی کرد:باشه تو کیوت نیستی کوکی.
-یااااا
+باشه باشه ببخشید جئون جونگ کوک شی
___________________________________________
دم در ماشینو نگه داشتم:برو استراحت کن بعد اماده شو ساعت7میام دنبالت
لبخندی زد دستگیره درو گرفت ولی قبل از اینکه در باز بشه سمتم برگشت:جونگ کوک نری دعوا باشه؟
-نگران نباش راستی صبر کن
از صندلی عقب پاکت رو برداشتم بهش دادم
+این چیه؟ کوک این همون لباسه که میخواستم؟
-اره گفتم واست بخرمش امشب بپوشش
جلو امد و لپمو بوسید:مرسیی ولی چق..
لبخندی زدم:خواهش و درباره قیمتش هم نپرس چون مهم نیست
اهی کشید:باشه پس میبینمت

-----------------------
سلام 😉قسمت چهارو اپ کردم ولی فردا هم ادامه شو اپ میکنم
فردا امتحان دارم و تمرکز کامل روی داستان نداشتم و نمیخواستم خراب کنم فیکو برای همین تا همینجا نوشتم و اپ کردم
و ی چیز دیگه فیکو از اول بخونید چون ی تغییراتی روش انجام دادم بلکه فقط زمان رابطهشون تغییر کرده چون با چیزی که تو ذهنم بود متفاوت بود برای همین مدت رابطشون رو تغییر دادم.
ممنون💜

TRY|JENKOOK(COMPLETED) Onde histórias criam vida. Descubra agora