توجه این قسمت داری صحنه 18+
.......توی ماشین نشسته بودن و جانگکوک هیچ ایده ای نداشت که دارن کجا میرن فهمیده بود که موقع ناهار و رانندگی تهیونگ سکوت رو دوست داره و از پرحرفی خوشش نمیاد پس مثل یه بچه خوب ساکت نشسته بود و هیجان دونفری بیرون رفتنشونو سرکوب میکرد:
-به خونه زنگ بزن بگو که دیر میرسی
-جایی میخوای بریم؟؟؟
تهیونگ سکوت کرد و جانگکوک از پاسخ دادنش نا امید شد گوشیشو برداشت و به مادربزرگش پیام داد.
آروم منظره بیرونو تماشا میکرد کرد احساس کرد چیزی روی پاش حرکت، آروم سرشو پایین آورد و دستای تهیونگو دید که پاشو لمس میکنه، آب دهانشو قورت داد:-تا حالا خونمو ندیدی نه؟ دوس داری ببینیش؟
و به ران پاش چنگ زد، جنگکوک هنوزم توی شوک بود اون عاشق تهیونگ بود و این لمسارو دوست داشت اما فک نمیکرد به این زودی رابطشون جدی بشه.
- د..دوست دار..م
تهیونگ پوزخندی زد و تو دلش نقشه میکشید چجوری جانگکوک رو به فاک بده.
......هر دو توی سکوت منتظر رسیدن آسانسور به پنت هوس تهیونگ بودند و جانگکوک دوست داشت هر چه زودتر از این اتاقک فلزی لعنتی که باعث شده بود عطر تهیونگ خفش کنه خلاص بشه، از اون طرف تهیونگ یه قدم به جانگکوک نزدیک شد و آروم دستشو زیر چونه ی کوک گذاشت وقتی به صورتش نگاه میکرد یه لحظه اون احساس تنفر جای خودشو به تحسین میداد اما وقتی یادش افتاد که پدربزرگش اونو مجبور به ازدواج کرده بود و اینکه کوک اینطور که نشون میده معصوم نیست عصبی میشد پس صورتشو نزدیک کرد و خشن شروع به بوسیدنش کرد دلبهاشو با هرس روی لبهای کوک کوبید و اجازه همراهی رو بهش نمیداد یه دستش رو به بدنه آسانسور چسبید و اون یکی دستش توی موهای کوک چنگ زد بعد چند دقیقه نفس گیر ازش جدا شد.
- ته...تهیونگ
کوک احساس میکرد روی ابراست خدا همه آرزوهای اونو در عرض چند روز براورده کرده بود فقط نمیدونست چرا تهیونگ اینقدر خشن رفتار میکرد.
- بد نبودی. و پوزخندی زد
کوک ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد، بد اخلاقیای تهیونگو پای تخلاقش میگذاشت با ایستادن آسانسور هر دو بیرون اومدند تهیونگ با قدم های محکم و جانگکوک با قدم های لرزون سمت تنها در موجود رفتند.
-به خونه ی خودت خوش اومدی
هر چند که از عنوان کردن این واژه چندشش شد اما برای رسیدن به خواستش بدتر از اینا هم تحمل کرده بود.
جانگکوک با لبخند و تحسین وارد خونه شد همه وسایل شیک و ساده و در عین حال گرون بود و جانگکوک عاشق این سادگی شده بود.

YOU ARE READING
✴ LOVE ME ✴
Romanceکیم تهیونگ معاون شرکت سهامی کیم هست که برای رئیس شدن حاظره هر کاری بکنه حتی ازدواج با پسر عمویی که قبلا عشقشو رد کرده #عاشقنه #ازدواجی #طلاق #تهیونگ #جانگکوک #تهکوک #یونمین