واقعا از تک تک شما ممنونم خیلی خوشحالم که هر روز ریدرا بیشتر میشن، باورم نمیشه روز اولی که شروع کردم دغدغم این بود تعداد کم نشه و حالا....
تقدیم به نگاهتون...
.....یونگی هیچ ایده ای نداشت که چرا تهیونگ مست رو باید به خونه کوک بیاره اما تهیونگ اینقدر اصرار و گریه کرد که یونگی مجبور شد اونو بیاره و حالا کنار خونه کوک توی ماشین نشسته بودند.
- تهیونگ خوب گوش کن اگه میخوای ببینیش فقط ۵ دقیقه وقت داری بعد باهم بر میگردیم آپارتمانت اوکی؟
- او اوکی من من مست نیستم تو میتونی بری
-آره معلومه، پیاده شو منتظرت میمونم
هنوز ته دستگیره ماشینو نکیده بود که گوشی یونگی زنگ خورد
- جیمین جیمین آروم باش گریه نکن کجایی؟؟ باشه باشه من الان میام.
ته با چشمای گشاد به دستپاچگی یونگی نگاه میکرد
- گوش کن ته جیمین تصادف کرده، لعنت بهت باید اول تو رو برسونم
- من من خودمم میرررم نگرانند نباش
-شِت چرا دلشوره دارم باشه پس حواست باشه کوک رو اذیت نکنی
تهیونگ پیاده شد و یونگی با سرعت از اونجا دور شد، با قدم های شل خودشو به در خونه رسوند و برای در زدن تردید نکرد، تهیونگ خسته بود دوس داشت به کوک اعتراف کنه اما بد موقعی رو انتخاب کرده بود درست وقتی که مست کرده بود و چیزی نمیفهمید، نه اینکه ظرفیت پایینی داشته باشه نه اون امشب زیاده روی کرده بود، نا امید از باز کردن در سرشو به در تکیه داد و آروم دوباره در زد.
از اون طرف کوک که تازه چشماش گرم شده بود
صدای در زدن رو میشنید ولی فک میکرد توهم زده و توجه نمیکرد با آهسته شدن صدا کم کم چرخش پرید و آهسته سمت در زد، کمی ترسیده بود این وقت شب کسی نبود که بخاد ببینتش با استرس در رو کمی باز کرد و با دیدن تهیونگ چشمامش گرد شد و خیلی زود عصبانیت جای تعجبشو گرفت.- اینجا چیکار میکنی
-اوم اومدم ببینمت
-مستی؟
- نه من من دلم برات تنگ شده بود
کوک قطره اشکی از چشمش چکید بشدت جلوی گریه اش رو گرفته بود.
-دروغ نگو
تهیونگ سکوت کرد و فقط به چشمای پر اشک کوک نگاه میکرد دستشو آورد بالا تا اشکاشو پاک کنه.
-به من دست نزن.....میدونم که دوسم نداری...(مکث)..به پدر بزرگ گفته بودم سهامتو بهت بده.
-من تو رو میخوامم
کوک دیگه بلند بلند هق هق میکرد
-دروغ نگو ....هق....تو دروغ میگی.....چون سهامتو میخوای
YOU ARE READING
✴ LOVE ME ✴
Romanceکیم تهیونگ معاون شرکت سهامی کیم هست که برای رئیس شدن حاظره هر کاری بکنه حتی ازدواج با پسر عمویی که قبلا عشقشو رد کرده #عاشقنه #ازدواجی #طلاق #تهیونگ #جانگکوک #تهکوک #یونمین