با دیدن اسم دوست دیوونش روی صفحهی گوشیش که شروع به زنگ خوردن کرده بود پوفی کرد و قبل از اینکه جواب بده زیر لب گفت:
- خدا به خیر کنه...
و بعد تماس رو وصل کرد و صدای شاد دوست عزیزش به گوشش رسید:
- سلام تهیونگگ! چه خبرا رفیق؟! امروز میای پیش من؟ باید چیز جدیدی که اختراع کردم رو ببینی پسر!
تهیونگ نگاهی به بیرون اتاق خوابشون انداخت و مثل همیشه با بیحسی جواب ذوق کردن جیمین رو داد:
- جیمین..امروز روز تعطیلمه. فکر نمیکنی که دلم بخواد روزی که میتونم با خرگوشم باشم رو بیام پیش تو تا با آزمایشات خرابش کنی که؟!
جیمین خندید و جواب داد:
- آه رفیق یه ساعت بیشتر طول نمیکشه. مطمئنم عاشقش میشی!
نفسش رو صدا دار بیرون داد و قبل از اینکه قطع کنه گفت:
- باشه. ولی فقط یه ساعت از وقت با ارزشمو میدما..
و بعد قبل از اینکه صدای خوشحالی کردن جیمین گوشش رو کر کنه، تلفن رو روش قطع کرد. موبایلش رو روی میز کنار تختشون گذاشت و از اتاق بیرون رفت.
از پله ها که پایین میاومد چشمش به جونگکوک که روی مبل راحتیشون خودش رو لای پتو های سفید رنگ و مخملی جمع کرده بود و همراه با شیرموز خوردنش تلوزیون میدید، خورد.
لبش رو از دیدن خرگوش نیمه برهنهش گاز گرفت و پایین رفت. چون شب قبلش به جونگکوکش سخت گرفته بود، حالا بهش اجازه نداده بود که توی خونه شلوار بپوشه و به خاطر همین پاهاش رو از روی خجالت زیر پتو های نرم قایم کرده بود.
کنارش رفت و جونگ کوک بلافاصله سرش رو چرخوند:- اوه ته بیا بشین.
تهیونگ با لبخندی که روی لبش بود کنارش نشست و موهای نسبتاً بلند جونگکوک که کنار صورتش ریخته بود رو پشت گوشش داد:
- آممم بانی کوچولو جیمین زنگ زد گفت باید برم پیشش..
جونگکوک کمی از شیرموزش خورد و همونطوری که سعی میکرد لحظههای حساس فیلمش رو از دست نده گفت:
- آهان پس باید برید. کی برمیگردین ته؟
تهیونگ از حواس پرتی جونگکوک خندش گرفت و یهو صورتش رو قاب گرفت تا چشمهای جونگکوک از روی فیلمی که میدونست داره خرابش میکنه برداشته بشه. بعد از اینکه چشم های بزرگ و بانمک جونگکوک با تعجب و مظلومیت بهش خیره شد جلو رفت و پیشونیش رو بوسید:
- منظورت من بود دیگه..؟ یه ساعت دیگه برمیگردم سوییتی..
جونگکوک بیحرف سرش رو بالا و پایین کرد که تهیونگ ادامه داد:
YOU ARE READING
Dwarf
Fanfictionهمه چیز عالی بود. تا وقتی که دوست مخترع تهیونگ، یعنی جیمین، یک اختراع جدید کرد و اون رو روی تهیونگ امتحان کرد. درسته که جیمین نتونست تهیونگ رو به حالت اولش برگردونه؛ اما این باعث شد جونگکوک از خجالت تهیونگ حسابی در بیاد. و خب، چی میشد اگه تهیونگ ا...