جرئت یا حقیقت؟!

584 116 8
                                    

- جرأت حقیقت بازی می‌کنیم!

و بعد کمی از قهوه‌اش خورد که تهیونگ سرش رو زیر میز برد و با خارج کردن شیشه‌ای، اون رو روی میز گذاشت:

- این خوبه دیگه؟

نامجون زودتر از همه با سر تأیید کرد و همراه جونگ‌کوک وسایل روی میز رو به کنار هل داد و تهیونگ تونست شیشه رو روی میز بذاره. همه‌ی اعضا از مبل‌های پشت سرشون جدا شدن و خودشون رو جلوتر کشیدن. جین دست‌هاش رو به هم کوبید و گفت:

- خب جوجه‌های من، قراره امشب خیلی چیزا از زیر زبونتون بکشم بیرون!

همه با هم به حرفش خندیدن و جیمین ذوق‌زده دستش رو به شیشه رسوند:

- من بچرخونم؟

و بعد شیشه رو روی میز به چرخش در آورد و باعث شد صدای پیچ خوردن شیشه روی شیشه توی خونه بلند بشه و همگی چشم‌هاشون رو ریز کنن. شیشه بالاخره ایستاد. سرش رو به نامجون بود و تهش به سمت تهیونگ. تهیونگ دستش رو زیر چونش گذاشت و ادای فکر کردن رو در آورد:

- هیونگ جرأت یا حقیقت؟

نامجون نگاهی به چشم‌های شیطون شده‌ی تهیونگ انداخت. می‌تونست حدس بزنه چیزهای خوبی در انتظارش نیست. از طرفی هم دوست نداشت نصف شب جرأت رو انتخاب کنه و خودش رو دست افکار وحشتناک تهیونگ بسپره؛ پس سریع جواب داد:

- حقیقت!

تهیونگ ریز خندید و توی جاش جابه‌جا شد:

- نامی هیونگ اعتراف کن چیو همین جدیداً شکستی که از جین هیونگ مخفیش کردی!

نامجون با استرس نگاهش رو به چشم‌های جین داد. جین داشت با چشم‌های مشتاقش تکه میوه‌ای رو داخل دهانش می‌گذاشت و آروم بود. همین باعث می‌شد ناخواسته کمی از چیزی که در انتظارش بود، بترسه. از دفعه‌ی آخری که چیزی رو خراب کرده بود خیلی می.گذشت؛ اما این طور نبود که هیچ کاری هم نکرده باشه. نفس عمیقی کشید و جواب داد:

- خب من یه ماه پیش داشتم کش ورزشم رو امتحان می‌کردم...

کمی صبر کرد و به چهره‌ی منتطر جین نگاه کرد و دوباره ادامه داد:

- و اون خـ...خب از دستم در رفت و... و خورد به کریستالی که جین تازه خریده بود!

همه‌ی اعضا هینی کشیدن و منتظر عکس‌العمل جین شدن. می‌دونستن چقدر سوکجین اون گلدون کریستالی رو دوست داشت و حتی عکسش رو هم براشون فرستاده بود و گفته بود خوشگل‌ترین کریستالیه که تا حالا خریده. جین با خونسردی تمام به چشم‌های نامجون خیره شد و یکهو فریاد کشید:

- نامیی!! می کشمتت!

و بعد سمت نامجون که کنارش نشسته بود هجوم برد که بقیه سریع اون رو پشت خودشون قایم کردن. جین بالا‌ی سر نامجون که پشت هوسوک و یونگی و جونگ‌کوک قایم شده بود ایستاد و ادامه داد:

Dwarf Where stories live. Discover now