دابل بانی!𔒌

569 107 0
                                    

با آفتابی که توی صورتش می خورد آروم چشم هاش رو باز کرد و به پنجره نگاه کرد..

نمی فهمید چرا آفتاب اول صبحی باید انقدر مستقیم صورتش رو حدف بگیره .. پس با نوچی که از دهنش خارج شد به پشت چرخید که تازه فهمید تمام بدنش به خاطر روی زمین خوابیدنش درد گرفته..

با بدبختی جدیدی که تازه اضافه شده بود دستش رو پایین برد تا پتوش رو روی خودش بکشه اما پتو بیش از حد سنگین بود.

با چهره ی گرفته ای چشم هاش رو باز کرد و به پایین خیره شد . پتو روی نامجون بود و اون توی خواب محکم پتو رو بین مشت هاش نگه داشته بود .

پوفی کرد و توی جاش نشست و دستش رو توی موهاش فرو کرد و تکونش داد . نگاهش رو چرخوند و به بچه هایی که دورش هنوز خواب بودن خیره شد . یونگی و جیمین دقیقا زیر پاشون خوابیده بودن و هوسوک هم کنار نامجون بود .

سرش رو کامل چرخوند تا وضعیت تهیونگ و جونگ کوکی که بالا سرش خوابیده بودن رو ببینه که دهنش با صحنه ای که دید باز موند .

جونگ کوک واقعا تبدیل به یه خرگوش شده بود!
چند بار پلک زد تا متوجه بشه که توهم نزده و بعد آروم چهار دست و پا جلو رفت و بالا سر کوک ایستاد .

به گوش های هایبریدی که جلوش خوابیده بود خیره شد و آروم دستش رو بهشون رسوند و با نوک انگشتش اون هارو لمس کرد .

باورش نمی شد جیمین تونسته باشه همچین کاری انجام بده ..
حتی اون لحظه ای که تهیونگ بهش گفت هم باورش نشده بود و فکر می کرد اینبار هم یه اشتباهی اتفاق می افته ..
اما حالا واقعا داشت یه هایبرید خرگوش می دید!

دستش رو کامل روی گوش جونگ کوک خوابوند و شروع به لمس کردن اون جسم سفید مخملی کرد . براش لذت بخش بود که همچین چیز نرمی رو لمس می کنه و دوست داشت تا ابد این کار رو ادامه بده ..
اما بر خلاف میلش جونگ کوک چرخید و کامل توی بغل تهیونگ فرو رفت .

سر جاش نشست و با لبخند بزرگی که روی لبش بود به جونگ کوک خیره شد .

.....

وقتی چشم هاش رو باز کرد ، اول از همه یاد جونگ کوک افتاد . با ذوق توی جاش نشست و درحالی که هنوز به خاطر خواب چشم هاش به زور باز می‌شد سمت تهیونگ و کوک رفت و کنار جین نشست .

با لبخند شیرینی دستش رو روی گوش های جونگ کوک کشید و با ذوق به چشم های جین خیره شد .
جین هم آروم خندید که جیمین دستش رو پایین برد و آروم پتو رو از روی جونگ کوک کنار داد .

به چشم های منتظر جین نگاه کرد و خیلی آروم گفت :

× هیونگ..اون دم داره..!!

جین ابروهاش رو بالا انداخت و سمت جیمین خم شد تا دمش رو ببینه.. جیمین دستش رو با شیطنت پشت جونگ کوک گذاشت و برآمدگی روی شلوارش رو لمس کرد که باعث شد جونگ کوک یهو بپره بالا و سرش به چونه ی تهیونگ بخوره..

Dwarf Donde viven las historias. Descúbrelo ahora