شروع

504 68 108
                                    

اولین شعرمو وقتی گفتم که سوم دبستان بودم. با یکی از دوستام بد جور دعوا کرده بودم و نهایتا در جواب نامه ای ک اون بهم داده بود(یه جورایی نامه صلح بود) براش یه دوبیتی نوشتم که الان با فکر کردن بهش خنده م میگیره.
بعد از اون دیگه شعری نبود اما متنایی که مینوشتم خوب بودن همیشه و محال بود  نمره انشام از 20 پایین تر بیاد پس آره بگی نگی قلمم خوب بوده.

گذشت...
تا اون روز
و جرقه شعری جدید

تابستون سالی که باید دهم میرفتم به خاطر اصرار مامان و بابام نشسته بودم سر درسای دهمو داشتم پیشخوانی میکردم اما وسط تستای فیزیک حواسم  از درس پرت شد و من به دنبال چیز جدیدی که بتونم تو پیج اینستام پست کنم، غرق کلماتم شدم.
و اینجوری شکل گرفت دومین من:

تو نیستی ولی جهانم بوی تو را میدهد
نیستی اما خیالت با من است
نیستی ونبودنت عذابم میدهد
رفتی مسافر من!
نیستی و میدانم که دیگر نخواهی بود

الان که میخونمش به نظرم خیلیم بد نیست اما عالیم نیست. به هر حال...

بازم وقفه افتاد. انقدری سرگرم درسام شدم که وقتی برای شاعری نداشتم تا سال دوازدهم که دیدم یکی از دوستام شروع کرده به شعر گفتن و این محرکی بود برای من پس آره دوباره شروع شد، اینبار اما جدی تر و حالا من اینجام! با شعرای بلند و کوتاهی که امیدوارم ازشون خوشتون بیاد.

من اصولا مفهموم پشت شعرامو نمیگم چون نمیخوام حرفای من باعث جهت دهی افکار مخاطبمم بشه و من از برداشت خالصانه ش محروم بشم با این حال هر جایی براتون گنگ بود کامنت بذارین تا براتون توضیح بدم.

لطفا منو از نظرا و ووتاتون محروم نکنین و یادتون نره من همیشه شنوای حرفهاتون هستم.

در آخر اگه از شعرام خوشتون اومد ممنون میشم که به ریدینگ لیستتون اضافه و به بقیه معرفیش کنین.


از طرف الهه ای که عاشق ماه شد
آستریا



برای من برای ماهTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon