کنکور

66 14 54
                                    

از عکس و اسم، محتویات شعر مشخصه. از کنکور متنفرم و نداشتن خلاقیتی تو نامگذاریش این بی علاقگیمو نشون میده.  شعر در مورد دوران کنکوره و حدود دو سال پیش گفتمش. هرگز قرار نبود تو این بوک بذارمش اما
به خاطر دو نفر اینکارو کردم:
pianistF
flying_lines_novels

سخت است
آنگاه که قلمی به دستت میدهند
و کاغذی سفید
که بنویس آنچه میخواهی
و تو پر از خالی!
اجبار می شود و تو قلم بر میداری.
من نوشتم صفحه زندگی ام را
سفیدش را با سیاه قلمم تاریک کردم
و آنها مرا متهم
که تو رها کردی
که تو سرخوشی و فارغ
من اما نبودم هیچکدام
تنها خود میدانستم
که زیر خط صافم زیگزاگی نهفته
و خنده هایم بوی تظاهر داشت
تا نگران نکنم تو را
اما توهم مرا متهم کردی!
متاسفم
که نخواستم ببینی سقوطم را
آنگاه که من در هیاهوی درونم جان میدادم
و تو خنده های مرا می شنیدی
زجه های روحی دردمند
متاسفم
متاسفم
ولی این بار شاید اجازه دادم
تو هم وارد شوی در هیاهوی وجودی
که او آفرید برایم
ارمغانی موقتی
باش کنارم
میخواهم زنده بمانم.

○•°●○°•○°●•○°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆

ممنون از وقتی که گذاشتین♡

امیدوارم تو زندگی به خواسته هاتون برسین♡

بوس بهتون و بغل از راه دور♡

برای من برای ماهOnde histórias criam vida. Descubra agora