لی یوبین
استاد دانشگاهلی گایون
دانشجو_____________________
گایون سر میز صبحونه نشسته بود و داشت با عجله صبحونش و میخورد تا زودتر به دانشگاه بره و بتونه با استادش یکم وقت بگذرونه
عادت همیشش شده بود
گاهی کمکش میکرد و گاهی با هم راجب چیزای متفاوت حرف میزدنشیون سر میز نشست و گفت: یکم آروم تر بچه
مادرش با موهای بلوندی که برای فیلم جدیدش بود از همیشه قشنگ تر شده بودگایون که لپاش پر از غذا بود سرش و بالا آورد و به مادرش نگاه کرد بعد چند ثانیه دوباره مشغول کار خودش شد
اون هیچوقت بزرگ نمیشد شیون و سوا و اون و همیشه به چشم همون بچه پنج ساله می دیدنشیون رو به آشپزخونه فریاد زد : همش تقصیر توئه
بهانه بود
همش یه بهانه بود برای حرف زدن با همسر عصبانیش که از دیشب باهاش قهر بودسوا با عصبانیت از آشپزخونه خارج شد و پیشبندش و به سمتش پرت کرد و گفت: توی ...... حیف که گایون اینجاس وگرنه حالیت میکردم
موهای تیره رنگش و نبسته بود باعث شده بود چهرش خیلی زیبا برسه هرچند اون همیشه زیبا بود
شیون چشم چرخوند و گفت: دوباره شروع شد
سوا به سمتش اومد و گفت: مثلا میخوای چیکار کنی هان؟شیون از جاش بلند شد و به سمت سوا رفت با عصبانیت گفت: دیگه داری شورش و در میاری
گایون دور از نگاه مادراش از خونه خارج شد
این شاید روتین همیشه نبود اما زیاد اتفاق میوفتاد اما گایون هیچوقت بهش عادت نمیکرد
YOU ARE READING
Dreamcatcher 🔞 Oneshot Purple
Fanfictionخب این وانشات لزبین راجب دریم کچره و شیپ های اصلیش دایون ( دامی و گایون ) سوایون ( سوا و شیون ) جیون ( جیو و یوهیون ) تمام وانشات های این بوک 🔞 و همش اسمات داره