پشت فرمون نشسته بود و داشت به سمت جایی میروند که بیبیش رفته بود دختری که خیلی حرف گوش نکن بود و مدام از زیر قوانین و حرفای ددیش در میرفت
دامی از ماشین پیاده شد با عصبانیت قدم برمیداشت و نگاه همه رو زن جذابی بود که داشت وارد بار میشد در و با قدرت باز کرد و بدون اینکه کسی چیزی بهش بگه وارد شد فضای تیره کلاب نمیتونست گل سرخش و ازش پنهان کنه
دختری که یه گوشه وایساده بود و داشت آبجو میخورد
ناراحت به نظر میومد امروز با مامیش دعواش شده بود و اومده بود اینجا تا هوایی تازه کنه اما بودن تو همچین فضایی هم حواسش و از فریادی که زن سرش زده بود پرت نمیکردخواست لیوان و بالا ببره که کسی دستش و محکم گرفت جوری که حس کرد درد تمام ساعدش و گرفته سرش و بالا آورد و کسی و دید که عاشقانه دوستش داشت اما ازش عصبانی بود
دامی کمر دختر و گرفت و با دقت تو چشمای خیسش نگاه کرد: دعوای ما هر چی هست تو همون خونه میمونه گاهیون با اومدنت به همچین جایی نه تنها چیزی و حل نمیکنی بلکه بدترش هم میکنی
YOU ARE READING
Dreamcatcher 🔞 Oneshot Purple
Fanfictionخب این وانشات لزبین راجب دریم کچره و شیپ های اصلیش دایون ( دامی و گایون ) سوایون ( سوا و شیون ) جیون ( جیو و یوهیون ) تمام وانشات های این بوک 🔞 و همش اسمات داره