لی یوبین
پلیس
28 سالهلی گایون
معلم
26 ساله_____________________
شب بود و گایون نگاهش به ساعت سه هفته ای میشد که همسرش وندیده بود برای یه ماموریت رفته بود و از اون روز تنها راه ارتباطیشون تلفن کردن شده بود
کتاب هاش و کنار گذاشت و رو مبل شیری رنگ دراز کشید
_ ماما ..... مامابا لبخند چشماش و باز کرد و از روی مبل بلند شد
میرا درست پایین مبل بود جایی که همیشه عادت داشت بشینه تا مامانش بغلش کنه
گایون دختر کوچولو رو تو بغلش کشید و گفت: چی شده فرشته کوچولو من
میرا با دست تپلش رو صورتش کشید و گفت: پ.پاپا پاپامیرا عادت داشت یوبین و پاپا و گایون و ماما خطاب کنه
گایون دختر و تو بغلش چلوند و گفت: من امروز تو رو میخورم ، بابات هم نیست جلوم و بگیره_ کی گفته میذارم دخترم و بخوری خانوم محترم
نگاهش و بالا آورد و یوبین و دید که با لبخند جلوی در وایساده بود با دلتنگی به سمتش دوید و با یه دست بغلش کرد
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Dreamcatcher 🔞 Oneshot Purple
Фанфикخب این وانشات لزبین راجب دریم کچره و شیپ های اصلیش دایون ( دامی و گایون ) سوایون ( سوا و شیون ) جیون ( جیو و یوهیون ) تمام وانشات های این بوک 🔞 و همش اسمات داره