کیم یوهیون
25 سالهکیم مینجی
28 ساله_____________________________________________________________
مهمونی بزرگی به مناسبت تولد دوست دخترش گرفته بود
خودش نزدیک بار نشسته بود و داشت حواسش و از خوش و بش های یوهیون با همکار هاش پرت میکردمینجی آدم حساسی بود و همیشه از این خوش و بش ها متنفر بود مخصوصا وقتی پای همکارای مرد یوهیون وسط میومد
نگاهش و از بین مردمی که داشتن مشروب میخوردن و با هم حرف میزدن به جایی داد که یوهیون کنار دو تا دختر دیگه وایساده بود و داشت با پسری حرف میزد
جام و تو دستش و فشار داد و به سمتشون رفت
صدای خنده هاشون داشت تو مخش میرفت
چقدر حالش از این مرد بهم میخوردمرد قد بلند که چهره جذابی داشت دستش و به سمت یوهیون آورد و گفت: یه دور باهام میرقصی ؟
یوهیون مردد شد ، تا همینجا هم بخاطر حفظ شغلش باهاش هم صحبت شده بود
نمیتونست باهاش برقصه وقتی میدونست مینجی بدش میادقبل از اینکه بتونه جواب بده مرد دستش و کشید و کمرش و گرفت: یه رقص کوچیکه دیگه
دستش و بالا آورد تا مرد و پس بزنه اما تو بغل دیگه ای کشیده شد
مینجی با خشم رو به مرد گفت: داری چه غلطی میکنی
مرد با تعجب گفت: چته؟ فقط میخواستم باهاش برقصممینجی یوهیون و عقب کشید و رو به مرد با صدای عصبی گفت: جرات نکن به زن من دست بزنی مرتیکه اشغال وگرنه همینجا تیکه پارت میکنم
BẠN ĐANG ĐỌC
Dreamcatcher 🔞 Oneshot Purple
Fanfictionخب این وانشات لزبین راجب دریم کچره و شیپ های اصلیش دایون ( دامی و گایون ) سوایون ( سوا و شیون ) جیون ( جیو و یوهیون ) تمام وانشات های این بوک 🔞 و همش اسمات داره