actress and director

2K 70 28
                                    




گایون نگاهی به دوربین کرد اما نتونست چهره جدی خودش و نگه داره و خندید

چندمین باری بود که داشتن فیلمبرداری میکردن ؟؟؟؟

یوبین واقعا عصبانی شده بود یه سکانس کوتاه لعنتی نباید اینقدر وقت می گرفت

موهاش و عقب زد و از روی صندلیش بلند شد رو به عواملی که همه خسته شده بودن گفت: چند دقیقه استراحت کنید بچه من باید یکم با خانوم لی کار کنم خودم صداتون میکنم

دستیار کارگردان که پسر جوون و قد بلندی بود به ساعت اشاره کرد و گفت: ولی شما گفتی تا هشت وقت این سکانسه و نیم ساعت بیشتر نمونده

یوبین اخمی کرد و به دختر که داشت با مظلومیت نگاهش میکرد چشم دوخت و گفت: برای امروز کافیه حالا که فکرش و میکنم مدت زمان زیادی در حال فیلمبرداری بودیم و همه خسته اید بهتره برگردیم به کمپانی

یکی صدابردار ها گفت: شما نمیاید؟

یوبین سرش و تکون داد و گفت: نه من و گایون شی تا حل شدن این مشکل میمونیم

گایون به زن نگاه کرد دلش میخواست فرار کنه و همراه بقیه بره اما اخمی که یوبین کرده بود نشون میداد راه فراری نداره

یوبین به سمت اتاقی که تو اون خونه کوچیک بود رفت و گفت: گایون شی دنبالم بیا

گایون کتابی که برای فیلمبرداری دستش گرفته بود و پایین گذاشت و دنبال زن رفت

یوبین رو تخت به نفره اتاق نشست و به گایون نگاه کرد

گایون نگاهش و رو تمام وسایل اتاق چرخوند

کتابخونه کوچیکش

پرده های زرد رنگش

دیوار های سفیدش

یه ساعت تیره رنگ گوشه اتاق

یوبین که به دستاش تکیه داده بود با صدای آرومی گفت: خوب گایون شی فیلمبرداری امروز و کاملا خراب کردی

گایون بزاقش و قورت داد و گفت: متاسفم دفعه بعد .....

یوبین به فضای خالی کنارش روی تخت اشاره کرد و گفت: بیا اینجا

گایون دست از کندن ناخون هاش کشید و به سمت تخت اومد و کنار زن نشست

یوبین تو یه حرکت دختر و رو تخت خوابوند و لباش و شکار کرد

گایون چشماش و بست و دستاش و دور گردن زن حلقه کرد

کارگردان وزنش و رو دستاش انداخت و لبای درشت دختر و مکید و گفت: امروز زیاد شیطنت‌ کردی بیبی گرل

گایون خنده شیطونی کرد و گفت: توجهت و میخواستم مامی

یوبین خنده آرومی کرد و دستش و رو پهلو های دختر کشید و گفت: بیبی گرل شیطون

Dreamcatcher 🔞 Oneshot PurpleWo Geschichten leben. Entdecke jetzt