سعی کرد دقیقا همون طوری که تمرین کرده بودن وارد شرکت بشه...
با اعتماد به نفس، یه لبخند مهربون و چشم های جدی...
_بی خیال چجور می شه هم مهربون باشی هم جدی؟
آهی کشید و سرش رو به فرمون ماشینی که جیمین واسش خریده و صبح آورده بود تکیه داد...
_سعی فقط خودت باشی ته...این طوری بهتره...
بعد از زمزمه کردن با خودش از ماشین پیاده شد و نفس عمیقی کشید و کاملا معمولی وارد شرکت شد...
با ورودش دختری سمتش اومد و همون طور که سمت آسانسور قدم بر می داشتن تند تند شروع به حرف زدن و توضیح دادن هر بخش کرد...
و تهیونگ فقط به یک چیز فکر می کرد...
"الان باید نفس بگیره...بی خیال پس کی نفس می گیره...خفه شدی دختر..."
و لحظه ای که وارد آسانسور شدن دختر بالاخره ساکت شد...
تهیونگ زیر چشمی به دختر نگاه می کرد بلکه بتونه نفس نفس زدن دختر رو ببینه اما انگار این طوری حرف زدن ولسه دختر عادی شده بود...
بی خیال به دیواره ی آسانسور خیره شد تا به دفتر جدیدش برسه...
با رسیدن به دفتر،دکوراسیون اتاق باعث شد حالش گرفته بشه...
همه چیز قهوه ای تیره بود و تنها اثر انرژی بخش اتاق پنجره ش بود که نور خورشید رو به اتاق هدایت می کرد...
ذره ای سلیقه و رنگ توی اتاق به کار نرفته بود و همین موضوع حال تهیونگ رو گرفت...
×اگه چیزی لازم داشتید فقط کافیه عدد 1 رو بگیرید تا به تلفن من وصل بشید قربان...امری نیست؟
تهیونگ سمت دختر برگشت...
شاید درخواست همچین چیزی اونم توی روز اول یکم زیاده روی بود پس تصمیم گرفت طور دیگه ای مقصودش رو برسونه...
_قبل از من کی از این اتاق استفاده می کرده؟
×کسی که بوده الان بازنشست شدن و فکر نمی کنم شما ایشون رو بشناسید...
تهیونگ آهانی گفت و بعد از لبخندی که به دختر زد،سمت میز کارش رفت و چند ثانیه ی بعد صدای بسته شدن در رو شنید...
حتی نمی خواست یک لحظه هم نگاهش به مبلمان سبز تیره و مخمل،میزهای چوبی تیره و کتابخونه ی مشکی اتاق بیفته...
اما متاسفانه اون ها دقیقا رو به روش بودن و هر لحظه که سرش رو پایین می انداخت با میز و هر وقت که نگاهش رو بالا می آورد با بقیه ی دکوراسیون افتضاح رو به رو می شد...
اون عادت کرده بود همیشه رنگ های زیادی رو ببینه...
رنگ های شاد و تازه که باعث می شه هر کس که وارد اتاق می شه ناخودآگاه لبخند بزنه...
YOU ARE READING
Are you lost kitten!?(TG)✔
Fanfictionتو دنیایی که هایبرید ها رو به عنوان خدمتکار می فروشن اما همه می دونن مقصد اصلیِ فروش هیبرید ها برده ی جنسی شدن هست... و قانونی وجود داره که اگه هایبریدها فرار کنند صاحبان شون می تونن اون ها و کسی که بهشون کمک کرده رو بکشن... چه اتفاقی میوفته اگه یه...