Name: first love
Genre: romance, action, anxious, smut
Couples: moonsun, jenlisa , vkook
Episode: 17
Written by: Adlerآنچه گذشت
_ لعنت، یکم دیگه مونده.
_ منظورتون چیه؟!
× اول اینکه من دوست دخترشم و اون بدون من هیچ جا نمیره، دوما؛ منم دنبال دوستم می گردم و کاملاً هم حق دارم بدونم که کجا رفته.
+ پارک چانیولم، از آشناییتون خوشبختم
_ تو واقعا یه الهه ای که یهو وارد زندگیم شده؟! یا یه معجزه؟! چرا انقدر زیبایی؟! تو کی هستی؟!
+ من کیم تهیونگم!
_ تاکید می کنم، یونگ سان قرار نیست چیزی از این ماجرا بدونه...§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
دیدگاه راوی
_ تاکید می کنم، یونگ سان قرار نیست چیزی از این ماجرا بدونه
چانیول سرش رو به نشونه ی فهمیدن تکون داد و به دختر مو خرمایی خوابالویی که از ماشین پیاده میشد خیره شد. یونگ سان با بیرون اومدن از ماشین خمیازه ای کشید و اولین صحنه ای که دید چهره ی دوست دختر جدیدش بود که لبخند محوی مبنی بر صبح بخیر روی لباش نشسته بود. یونگ سان هم ناخودآگاه لبخندی تحویلش داد اما مدتی بعد با به یاد آوردن اتفاق دیشب لبخندش تبدیل به لبخندی خجالتی شد و گونه هاش رنگ گرفت. همون لحظه بود جسم با شتاب بهش برخورد کرد.
÷وایییییی نمی دونی چقدر نگرانت بودددمم
بلافاصله صدای لیسایی که تو بغلش بود رو شناخت و متقابلاً بغلش کرد.
÷فقط خدا میدونه چقدر دلم برات تنگ شده بود
و محکم تر از قبل فشارش داد بطوریکه یونگ سان الانا بود که خفه شه.
×لیز، تورو خدا خودتو کنترل کن خفه کردی بچه رو
صدای جنی بود که تلاش میکرد به هر طریقی لیسا رو از یونگ سان جدا کنه. بیول با دیدن این صحنه ناخودآگاه لبخندی روی لباش نشست که موجب تعجب چانیول شد.
_خیلی خب دیگه بسه
با شنیدن صدای بیول همه از هم فاصله گرفتن
+ من و بیول یه ویلایی سراغ داریم که تا اطلاع ثانوی میتونین توش اقامت داشته باشید تا اوضاع بیرون یکم سر و سامان بگیره، بیول توهم باهاشون برو.
مون بیول مثل برق گرفته ها سمت چانیول برگشت
_امکان نداره... منم باید بیام. نمی تونم بزارم تنها بری
+ ولی اینا به محافظ نیاز دارن
و به اکیپ سه نفره اون گوشه اشاره کرد. بیول با نگاه کردن به چشمان ملتمسانه دوست دخترش آخرین صد مقاومتیش هم شکست و با پیشنهاد چانیول موافقت کرد. با رسیدن به ویلا لیسا و یونگ سان با خوشحالی بچه گانه ای وارد شدن و بقیه هم به دنبالشون.
÷ نگاه کن چقدر بزرگهه
=آرهه
÷وایی ویو رو به دریا هم داره
= بیول بیول میشه بریم دریا ؟!
مون بیول لبخندی زد
_ هر کدوم یه اتاق رو بردارید. تا من براتون لباس بیارم. امیدوارم اندازتون باشه.
لیسا دست جنی رو گرفت و به سرعت به سمت طبقه بالا دویدن. مون بیول در حال بررسی اتاق بود که جسم گرمی دست هاش رو فشرد. با برگردوندن صورتش به سمت دوست دختر جدیدش با صورت مملو از خجالتش روبهرو شد. هیچ وقت فکر نمیکرد که این موجود بتونه تا این اندازه کیوت باشه. لب هاش که مثل یاقوت زیر نور آفتاب میدرخشید و چشم های زیباش که با خط چشم کمرنگی زینت داده شده بود؛ کنترل رو برای مون بیول سخت میکرد. دختر مو خرمایی با برداشتن یک قدم دیگه به جلو ، مجوز نزدیک شدن دوست دخترش رو صادر میکنه. مون بیول دست هاش رو دور کمر باریک یونگ سان حلقه میزنه و اجازه میده چشم هاش در اعماق اون تیله های قهوه ای رنگ نفوذ کنن. طوری به نظر میرسید که انگار هر دو اونها در صدد پیدا کردن چیزی در چشمان یکدیگر بودن. یونگ سان با چرخوندن نگاهش و خیره شدن به لب های مون بیول مقصود خودش رو از این نزدیکی نشون داد. با نزدیک کردن لب هاشون به همدیگه در خونه به طرز ناگهانی باز شد و چانیول با یه چمدون بزرگ تو چهارچوب در خونه ظاهر شد.
DU LIEST GERADE
First Love [Moonsun]
Actionدختری که پدر و مادرش را طی یک عملیات تروریستی از دست می ده. الان او یک دختر ۲۷ سالست که به دنبال پیدا کردن قاتل پدر و مادرش یک کارگاه شده اما او نمی دونه که با دختری طی این مسیر آشنا می شه که زندگیش را کاملا عوض می کنه... اسم: عشق اول (first love) ک...