Name: first love
Genre: romance, action, anxious, smut
Couples: moonsun, jenlisa
Episode: 6
Written by: Adlerآنچه گذشت
_ جنی!
+ منو با این اسم صدا نزن.
+ صبر کن لیسا
_ خانم کیم یونگ سان درسته؟! دختر رئیس جمهور کره ی جنوبی، کیم جون گی. می تونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟!
+ متاسفم لیسا....... هق هق...... منو ب..... منو ببخش.....هق هق
+ ولی من..... هق هق.....هنوزم.....دوستت دارم....********************************************************
(دیدگاه یونگ سان)
+ اتاق قشنگی داری، از رنگ صورتی خوشت میاد؟!
اتاق یونگ سان
(بچم یکم زیادی دخترونس😂)همون طور که داشت زیر و بم اتاقم رو بررسی می کرد، گفت.
_ بله، امرتون.
بالاخره حواسش رو به من داد و جدی شروع کرد به حرف زدن.
+همون طور که می دونید عمو تون همین چند ساعت پیش ظاهراً به قتل رسیدن و چون الان دیر وقته و نمی خواهم که وقتتون رو بیشتر از این بگیرم پس لطفاً هر چیزی که می دونید رو در اختیارم قرار بدید تا زود تر بتونم قاتل عموتون رو پیدا کنم.
_ خیلی خب باشه بابا. برو سر اصل مطلب.
+ شما برادر زادش هستید، آیا کسی رو می شناسید که با ایشون دشمن باشه. یا کسی که ازشون خوشش نیاد.
_اممم... شخصاً عموی من کسی نبود که اگر ببینیدش ازش بدتون بیاد، اون آدم خوبی بود و تا اونجا که می دونم دشمنی هم نداشت اما.....
همون لحظه بود که دوباره اشک سمجی روی گونم چکید. سریع پاکش کردم و حرفم رو ادامه دادم.
_ اما خودتون که دنیای سیاست رو می شناسید. ممکنه هر کسی بوده باشه.
سرشو به نشونه مثبت تکون داد
+ بله، حق با شماست.
+ پس شما فرد خاصی رو مد نظر ندارید.
_نه، ندارم.
+ پس من بیشتر از این وقتتون رو نمی گیرم.
و از اتاقم خارج شد. نمی دونم لیسا الان تو چه حالیه. امیدوارم خوب باشه.************************************************
(دیدگاه بیولی)
از اتاق بیرون رفتم. با این اوصاف مجبورم لیست افراد دعوت شده به مهمونی رو بررسی کنم. قاتل حتماً بین مهمون هاست. ولی اینجوری کارم خیلی سخت تر میشه. امیدوار بودم اطلاعات بیشتری در اختیارم قرار می دادن. وقتی داشتم از پله ها پایین می رفتم، به دختر مو نارنجی ای برخورد کردم که از ظاهرش معلوم بود خیلی رو به راه نیست. وقتی که پایین پله ها داشتیم از کنار هم رد می شدیم لب زد.
_ تو میشناسیش نه؟! جنی رو می گم.
با شنیدن اسم جنی از دهن این دختر یکم جا خوردم.
+ آره چطور؟!
_ کجا کار میکنه؟
+ تو کی هستی؟!
_ من لیسا ام. لا لیسا مانوبان.
این دختر یکم مشکوکه.
+ تو دختر مین جون مانوبانی؟! وزیر امور خارجه. درسته؟
_آره
+ جنی رو از کجا می شناسی؟!
هوفی کشید. جلو تر اومد و یقه ی لباسم رو توی دستاش فشرد. صورتشو جلو آورد و لب زد.
_ ببین من حوصله ندارم وایستم اینجا و به سوال های بی سر و ته تو جواب بدم. فقط یه آدرس ازش بهم بده. یه نشونی بهم بده که باور کنم اونی که الان دیدم واقعا جنیه.
پوزخند گنگی بهش زدم.
+از کجا بدونم که نمی خوای بهش آسیب بزنی؟!
÷ من ضمانتشو می کنم.
با شنیدن صدای آشنایی رومو برگردوندم و به دختر بالای پله ها خیره شدم.
÷ لیسا به اون دختر آسیبی نمیزنه.
نگاهمو به لیسا که کم کم داشت یقه لباسم رو ول می کرد دادم. از پله های پایین اومد و روبه روم قرار گرفت.
÷ خواهش میکنم یه نشونی ازش بهمون بده. ما واقعاً باید ببینیمش.خب، برای یه معامله زمان خوبیه. این دختر خیلی میتونه تو حل پرونده کمکم کنه.
+ در عوض، برام چیکار می کنی؟!
÷چی؟!
+ من هیچ وقت اطلاعاتم رو همینجوری به فرد دیگه ای ارائه نمی دم. بهت می گم کجا می تونی جنی رو پیدا کنی ولی در عوض تو هم باید تو حل این پرونده کمکم کنی.
یکم فکر کرد و بعد با لحن جدی ای لب زد
÷ قبوله...بابای لیسا
DU LIEST GERADE
First Love [Moonsun]
Actionدختری که پدر و مادرش را طی یک عملیات تروریستی از دست می ده. الان او یک دختر ۲۷ سالست که به دنبال پیدا کردن قاتل پدر و مادرش یک کارگاه شده اما او نمی دونه که با دختری طی این مسیر آشنا می شه که زندگیش را کاملا عوض می کنه... اسم: عشق اول (first love) ک...