Name: first love
Genre: romance, action, anxious, smut
Couples: moonsun, jenlisa
Episode: 10
Written by: Adler"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
زندگی برای من سرشار از چالش ها بوده.
هر بار که به داشتنت نزدیک شدم، مانعی رو سر راهم قرار داد تا برای داشتنت بیشتر تلاش کنم...آنچه گذشت
چشماش انگار، بی حس ترین چشمای دنیا بودن اما تو اعماق همین چشم های سرد، انگار نقاشی دیگه ای از این دختر بود.
+ اسم برادرت چیه؟!
_ تهیونگ، کیم تهیونگ...
+ لیسا؟!!
+ جانگ کوک، جئون جانگ کوک.
+ کیش و مات. من بردم خواهر....
این صورت خاطرات خیلی قدیمی رو تداعی می کنه. خاطراتی که خیلی ساله ازشون میگذره. با تردید لب زدم.
+ سوهو؟؟!!!*******************************************************
( دیدگاه لیسا)_سوهو؟!
پسر روبه روم لبخند گرمی زد و دو دستشو برام باز کرد. منم بدون معطلی سمتش دوییدم و خودمو توی بغلش پرتاب کردم. واقعاً دلم براش تنگ شده. از آخرین باری که دیدمش نزدیک پونزده سال میگذره. وقتی هر دومون دوازده ساله بودیم، پدرش تصمیم گرفت برای تحصیل به آمریکا بفرستتش. دو دستشو پشتم حلقه کرد و با گرم ترین حالت ممکن بغلم کرد. این آغوش گرم فقط و فقط ناشی از دلتنگی این چندسال مون بود.
+ خیلی دلم برات تنگ شده بود.
چقدر صداش عوض شده. اون صدای بچه گونه و کیوت، الان جاشو به یه صدای مردونه و جذاب داده.
_ منم همین طور.
مادرم داشت با لبخند نگاهمون می کرد. ولی بعد از یه مدتی بالاخره مادر سوهو به حرف اومد تا ما دوتا رو از هم جدا کنه.
× خیلی خب دیگه. میدونم خیلی دلتنگ هم هستین ولی بیاین بریم. چیزای مهمی هست که باید بهتون بگیم.
با تعجب نگاهش کردم یعنی چه چیز مهمی بود که قراره بهمون بگه....********************************************************
(دیدگاه مون بیول)
به مرکز اطلاعات که رسیدم. کارتمو روی دستگاه گذاشتم و وارد بخش خصوصی شدم. عده ای از کارمند های اونجا منو می شناختن و بهم سلام کردن. سمت مانیتور همیشگی رفتم و روشنش کردم که دستی روی شونم نشست. با برگشتن و دیدن چهره ی طرف مقابل لبخند عمیقی روی صورتم نقش بست.
_ اوه کریستال.
+ های بیولی 😊😊
_ چقدر دلم برات تنگ شده بود، دختر.
از جام بلند شدم و روبه روش وایستادم. لبخند عمیقی زد و گفت.
+ منم همین طور، راستی اینجا چیکار کنی؟!
_ راستش دنبال مشخصات یه نفر می گردم.
و دستی به پشت گردنم کشیدم.
+ اوه. پس من تنهات می زارم تا به پروندت برسی.
_ باشه، فعلآ
و سمت بخش دیگه ای رفت. دوباره تمرکزم رو به مانیتور دادم و سرچ کردم.
اسم: کیم جونگ گی
سن: ۵۵ سال
نام پدر: کیم چی هان
نام مادر: مین سه یون
همسر: جون جه هیون
تعداد فرزند: ۱
نام فرزند: کیم یونگ سان
و...
مدام صفحه رو بالا و پایین می کردم تا شاید مشخصاتی از فرزند پسر توش ببینم اما اصلأ نبود. با دیدن اسم یونگ سان، لحظه ای مکث کردم و دستم رو روی اسمش کشیدم. با توجه به اینکه وقت کمی برای دست گیری قاتل دارم باید سعی کنم تمرکزم رو روی کارم بزارم. و این بار اسم کیم ته هیونگ رو سرچ کردم. یکم طول کشید تا پیداش کنه اما به محض شدن صفحه، با دقت شروع به خوندن مشخصات کردم.
اسم: کیم ته هیونگ
محل تولد: _
تاریخ تولد:_
سن: _
نام پدر:_
این دیگه چه آدم عجیبه، هیچ مشخصاتی جز چندتا شماره ازش ثبت نشده. داشتم همه رو تک به تک می خوندم که با رسیدن به اسم مادر متوقف شدم. چندبار چشمام رو مالوندم و با ناباوری به اسم روبه روم خیره شدم. مگه ممکنه؟! مشخصات زن رو باز کردم و با دیدن مشخصات خشکم زد.
اسم: پارک مین یانگ
تاریخ تولد: ۷/۸/۱۹۶۱
تاریخ فوت: ۹/۵/۱۹۹۱
سن: ۳۰
محل تولد: سئول
همسر: مون شین جه
فرزند: مون بیول ای!!!
لحظه ای سرم گیج رفت و روی زمین افتادم. چطور ممکنه؟! اون زن...یعنی.......من و تهیونگ........خـخواهر و بـبرادریم؟!!!....
DU LIEST GERADE
First Love [Moonsun]
Actionدختری که پدر و مادرش را طی یک عملیات تروریستی از دست می ده. الان او یک دختر ۲۷ سالست که به دنبال پیدا کردن قاتل پدر و مادرش یک کارگاه شده اما او نمی دونه که با دختری طی این مسیر آشنا می شه که زندگیش را کاملا عوض می کنه... اسم: عشق اول (first love) ک...