alfa twins

10.8K 350 159
                                    

خواهشاً اگه با بوی پوسی مشکل دارید این پارت رو رد کنید من مجبور نیستم کامنت های منفی شما رو بخونم این بوک منه و از هر جور فانتزی می نویسم ولی بخاطر کامنت های منفی دیگه نمی نویسم ، من خیلی بوک های دیگه دیدم که بوی پوسی نوشتن ولی در کوکوی همه هم با به به چح چح خوندن ولی وقتی ویکوک میشه من هر جوری فحشی خوردم مجبور شدم کامنت ها رو پاک کنم
خلاصه کلام اگه دوست ندارید بوکم رو رد کنید یا این پارت رو یا پارت هایی که بوی پوسی هست
بخدا من مانگا هم دیدم طرف پوسی داره نمیدونم چرا وقتی من کوک رو بوی پوسی می نویسم اینقدری موضوع میشه




این نویسنده بد بخت و کیوت رو میتونین فالو کنید هاا

وی و تهیونگ:

بازم یک روز خسته کننده واسه من ،یعنی وی و برادر دوقلوم تهیونگ ،مدرسه برامون خیلی سخت میگذره به ۱۸ سالگیمون نزدیک میشه و قراره بفهمیم تو کدام دسته ایم واسه ما دوتا هیچ فرقی نمی‌کرد تا اینکه سر دوقلو های جئون تو زندگیمان پیدا شد .اون دو قلو ها بخاطر این ما دوتا مثل اونها بی ادبی نمی کنیم و با نظاکتیم شروع به مسخره کردن ما کردند برای مثال :

اوه شما دوتا اومگای های مطیع وقتی آلفاتون جرتون داد هم با این نظاکت میگید مرسی آلفا واسه اینکه پاره مون کردی و بعد شروع میکردند به خندیدن البته این رو توی وسط سالن میگفتند و همه به ما می‌خندید
این تا اون روزی ادامه داشت که ۱۸ سالمون بشه

دو روز قبل از تولد مون آزمایش دادیم و جواب آزمایش سوپرایز تولدمون بود ،بخاطر خواهش های ما مامان و بابا تولد ۴ نفره ای گرفتیم چون به خاطر مسخره های اون دوتا اعتماد به نفس مان رو از دست داده بودیم .
بلاخره کیک بریده شد و بعد از خوشحالی چند ساعته نوبت به سوپرایز رسید .
مامان کاغذ آزمایش رو به ما داد و گفت بازش کنید
با استرس کاغذ رو باز کردیم و شروع به خواندن کردیم
کیم وی
دسته آلفا
کیم تهیونگ
دسته آلفا

اون لحظه به همدیگه نگاه کردیم و پوزخند دیوثانانه ای زدیم بعد از اون توی درونم یه حس عجیبی احساس کردم
و بعد گرمایی از ته قلبم شروع شد و بعد تبدیل به گرگ هامون شدیم
هر دومون گرگ های بزگی بودیم جسه گرگ هامون واقعا بزرگ بود بعد از اون شب ۳ روز به مدرسه نرفتیم بعد با تیپ های آلفا گونه مان به مدرسه رفتیم وقتی از در مدرسه وارد شدیم یه بویی احساس کردم

رو به ته گفتم : تو هم احساس می‌کنی
؟
ته: اره امگام اینجاست

وی : منم احساس میکنم برو بریم

به راه افتادیم و حلوی کلاس خودمان ایستادیم .
استرس گرفته بودیم یعنی کی بود امگاهای خوشگل ما؟!
تهیونگ در رو باز کرد و جلوی در خشکش زد
منم وارد شدم و جلوی در دهنم باز موندم بعد چند دقیقه به خودم اومدم و قهقه ای زدم تهیونگ هم انگار به خودش اومده باشه که یه پوزخندی زد و گفت
ته:امگا کوچولوم بیا اینجا
نگاه همه رو ما بود و انگار به فیلم اکشن نگاه میکردند
بعد از اون حرف تهیونگ جونگکوک اومد جلوی تهیونگ ایستاد و به زمین نگاه کرد ، منم امگام رو صدا زدم
وی : جانگکوک بیبی امگام بیا اینجا بیا کنار ددی .
با قدم های اهسته اهسته اومد کنارم دستاش رو گرفتم و از کلاس اومدیم بیرون

|| Taekook Porn Hub ||Donde viven las historias. Descúbrelo ahora