kitchen

4.8K 252 31
                                    

صبح برای امگا کوک زود شروع شده بود ،بلاخره اون ماما ی یه فسقلی ۸ ماهه و امگای یه آلفای دیک بزرگ بود ،واسه همین از صبح زود اومده بود به آشپزخونه ،و برای آلفاش صبحانه و برای بیبی کوچولوش پوره درست میکرد ،درسته که براش شیر میداد اما یواش یواش ،داشت به غذا عادتش میداد .

کوک با این فکر ها صبحانه درست میکرد و از اون طرف آلفای تنبلش ته روی تخت دراز کشیده بود،اره بیدار شده بود و داشت تنبلی می کرد ،بعد از چند دقیقه خودش رو قانع کرد ،تا دست و صورتش رو بشوره و بره دنبال امگاش .

با قدم های آهسته به طرف آشپزخونه رفت و دید که کلوچه اش داره با اون پنتیش سیاه و نیم تنه سفیدش داره یچیزی میپزه ، یه آن احساس کرد که یچیزی اوج گرفت !!

آفرین درست تخمین زدی ته کوچولو زده بود بالا ،حالا کیه که اونو با آب سرد بخوابونه درحالی که یه کون هلویی جلوشه ؟
هرکس هست معلومه که تهیونگ نیست.

زود رفت و گاز رو خاموش کرد و کوکی رو روی میز خم کرد که جیغ کوک به هوا رفت؛!!!

ایییییی تهیونگ!!! داری چیکار میکنی !سکته کردم پدرصگ

هوی بیبی به پدرم فحش دادی؟!

نه نه نه !داری چیکار میکنی بکش کنار دارم غذا درست میکنم نمی بینی

می بینم خیلی خوب می بینم (چشمان زوم روی کوک بوتی)

کون هلوییت رو خیلی خوب می‌بینم عشقم

چی ؟ نه نه !! صبح زود زدی بالا ته؟؟؟؟

متاسفم ولی با دیدن تو این شکلی شده حالا درستش کن .

صبر نکرد کوک جواب بده ،همون طور که امگا رو خم کرده بود ،دستش رو برد به پایین و با کنار دادن پنتی ،سوراخ خوشگل و صورتی امگا دیده شد .

واسه این خوشگله می میرم می فهمی بیب؟

انگشتانش رو دایره وار دور حفره امگا میچرخوند و داشت تحریکش می‌کرد

اره می فهمم ددی ،ولی منم بیگ دیک رو دوس دارم .

بعد چند دقیقه حرکت دادن انگشتانش، اسلیک امگا شروع به ریختن کرد که ،آلفا فهمید ،امگا خیلی تحریک شده و کاملا آماده هس

دو تا انگشتانش رو با هم وارد کرد و صبر نکرد امگا عادت کنه چون نیازی نداشت ،شروع به ضربه زدن کرد

ناله بلند کوک تو آشپزخونه پیچید که ته دستشو محکم جلوی دهن کوک گرفت و گفت :

شش نمی‌خوای که صدای ناله هات ،کوچولومون رو بیدار کنه ؟

کوک سرش رو به دو طرف تکون داد

سپس ته گفت : پس صدات رو قطع میکنی و امگای خوبی میشی فهمیدی؟؟

یا دیدن حرکت سر کوک ،دوسه بار انگشتانش رو تکون داد بعد بیرون آوردش .

بعد یکی از پاهای کوک رو روی میز قرار داد و بعد این که دیکش رو تنظیم کرد وارد حفره خوشگل امگا شد

کوک با حس دیک آلفاش ،چشماش بزرگ شد و ناله ای کرد که توی دست تهیونگ گم شد

اممممم اهممم

اهمم خیلی تنگ شدی امگا ،دو روز پیش نکردمت ها؟؟

خنده ای کرد و شروع به تلمبه زدن کرد.

رفته رفته سرعتش رو بیشتر می کرد و این کوک بود که نفس نفس میزد ،ناله میکرد و داغون شده بود

ته با دیدن اینکه پروستات امگا رو پیدا نمیکنه پوزیشن رو عوض کرد ،امگا رو بلند کرد و جوری که کمرش رو میز پاشه خوابوند.
بعد دستای کوک رو پشت زانوهایش گذاشت و دیکش رو دوباره وارد کرد ،خم شد و لب های کوک رو به دهن کشید و شروع مرد به بوسیدنش ،تو این هنگام هم تلمبه هاش رو شروع کرده بود ،که با احساس ،اون بافت متفاوت و نرم تر و ناله تیز کوک و لرزیدنش تو بغلش ،دیکش رو بیرون کشید و دوباره وارد شد و به همون نقطه زد ،ناله های کوک بین لب هاش گم می شد و از لذت اشک هاش پایین می‌ریخت که با احساس لرزش بیش از حد کوک فهمید نزدیک هس پس ضربه هاش رو محکم تر کرد که کوک با ناله بلندی کام شد .

بعد از اورگاسم کوک بی‌حال توی آغوش ته ول رفت که ته احساس کرد ناتش داره بزرگ می شه ‌

کوک سرش رو بلند کرد و گفت

ته چیکار میکنی درش بیار !!

بیبی چی میشه ،دو تا کوچولو داشته باشیم همم ،بهتره فاصله سنی کم باشه

با نیشخندی گفت و اجازه داد ناتش کامل بشه

فاک یو تهیونگ فاک یووو !!!!

حالا آرام بشو و از نات آلفات لذت ببر ،امگا ،تو که بزرگ دوست داری

توی بیشعور بس کن .

هممم امروز بلند شدم و میمی هات رو ندیدیم عزیزم بیا این در بیاریم هم ؟

گفت و نیم تنه کوک زو در آورد و با این حرکت ،سینه های کوک لرزیدن و با دیدن این صحنه دهن یک آلفای هورنی ،آب افتاده بود ،

من عاشق این تپلو هام!!

شروع به بازی با سینه های کوک کرد

مینسو اندازه تو اینا رو دوست نداره هی خدا بدبخت هورنی

تو جر و بحث و نیشگون گرفتن سینه بودن که ،نات آلفا خوابید و اندازه یک استخر کام تو سوراخ امگا پاشیده شد که ،از شانس خوب ته و از شانس بد کوک دهانه رحم کوک باز بود و زود اونها رو گرفت و درست ۹ ماه بعد یک توله کپلو تحویل داد بهشون...

هیچی نمیگم فاکپد گایید ما رو این بار هم پابلیش نکنه میزارم میرم

ووت و کامنت یادتون نره مرسی ❤️

|| Taekook Porn Hub ||Where stories live. Discover now