خب جای پوستر ویدیو گذاشتم حتما ببینینش
ترجیحا بعد خوندن این پارت ببنینش که براتون اسپویل نشه..گرچه میشه یکمی..شایداهنگای این پارتم توی کانال تلگرام میتونین پیدا کنین دوستان
••
•
[Broken/isak danielson]
درد وحشتناک و تهوع اوری که توی سرش حس میکرد مجبورش کرد پلکاشو باز کنه
همه جا تار و تاریک بود درحدی که اول متوجه نشد چشماش بازنخواست دمی بگیره که به سرفه افتاد و هر فشاری که به سینش میومد با سوزشه فرو کردن خنجر تو قلبش و دراوردنش برابری میکرد
از شدت درد به پاش که انگار تنها عضو سالم تو بدنش بود چنگ زد
اما انگار اونم فقط درد بی حس شده بود و اونقدرا هم سالم نبودکم کم از تاری دیدش کاسته شد و چشمش به تاریکی عادت کرد و تونست تنه ی درختی تو مه فرو رفته بود رو ببینه
کمی طول کشید تا به این نکته ببره که چیزی که اون درخت و همینطور داخل ماشینو در بر گرفته مه نیست..بلکه دوده
تازه یادش افتاد که موقعی که به انتهای جاده ی جنگلی رسیده بودن یچیزی جلوی ماشین پرید و بعد ...اینجور که از شواهد مشخص بود اونا تصادف کردنبا نگرانی سر چرخوند تا حال اسکات رو چک کنه
اونم مثل خودش اسیب دیده و کاملا بیهوش بود
امیدوار بود یکی سر و کلش پیدا شه و نجاتشون بده چون خودش ذره ای نمیتونست از جاش تکون بخورهبی رمق به جلوش خیره شد چون کار دیگه ای از دستش برنمیومد
کم کم فکر کرد که داره کرمای شبتاب زرد و ابی رو توی دود میبینه ...کرمای شب تابی که جفت بودن
با شنیدن خرناسه متوجه شد که اونا کرم شبتاب نیست ..چشمنولی خیلی برای فهمیدنش دیر شده بود
چون دستای عجیب صاحبای چشم در ماشینو باز کردن و بدن اسکاتو بیرون کشیدن
دهن باز کرد تا داد بزنه اما دود به حلقش هجوم برد و صداشو در نطفه خفه کردبه هزار زحمت دست دراز کرد تا به لباس رفیقش چنگ بندازه و اونو پیشه خودش نگه داره که همون لحظه دست دیگه ای اونو گرفت و از جیپ خارجش کرد
درد توی شونه هاش و سرش شدت گرفتن و چون نمیتونست از صداش استفاده کنه فریاد درد مندش از چشماش بیرون ریخت و با خون تازه ی روی صورتش مخلوط شدهمون لحظه ی نعره ی اشنایی که اسمشو صدا میزد به گوشش رسید:استایلز!!!
اول خیلی بم بود و نتونست تشخصیش بده ولی کم کم نزدیکتر شد تا جایی که دیگه فقط یه صدا نبودوقتی برای بار هفتم اسمشو که توی بغض مرد غرق شده بود شنید پلکی زد و از جا پرید
ولی دیگه دور و برش تاریک و پر از درخت نبود.
برعکس همه جا روشن و سفید بود و چشماشو خیلی اذیت میکرددستی روی شونه هاش نشست و اونو عقب کشید تا روی تشک نرم تر از زمین دراز بکشه
ولی از اونجایی که فکر میکرد اون گرگینه های بدجنسن ترسید و شروع کرد به داد کشیدن و دست و پا زدن
YOU ARE READING
He's My Wolf
Werewolf۱۰ سال زندگی به عنوان یه گرگ اونم بخاطر عذاب وجدانی که هنوز که هنوزه رهاش نکرده دریک..آلفای کامله گله ی هیل نتونست از خانوادش حفاظت کنه و خیلیا رو از دست داد ولی.. آلفا برمیگرده نه برای انتقام. بلکه برای اتحاد و حفاظت اونم از کسایی که بهش توی این را...