روز بعد هم یه چالش بود، هرچند نه مثل چالش قبلی اما به همون اندازه سخت بود. البته شیائو ژان صبح کاملا خسته بود و خیلی ساکت تر از قبل شده بود، ولی تمام تلاشش رو میکرد تا این خستگی رو نشون نده.
ژان مشغول گفتگوی مختصری با عوامل پشت صحنه بود. دستیار شخصی ای که ییبو دوباره اسمش رو فراموش کرده بود هم بین اونها بود، قهوه ای به شیائو ژان تعارف کرد و ژان هم با لبخند گرمی پذیرفت. استایلیستها کمی به زمان بیشتری برای تبدیل ژان به گو وی نیاز داشتن و تمام تلاششـون رو کـردن تا با میکاپ، سیاهـی زیر چشمهای شیائو ژان رو پنهان کنن.
ژائو ون هائو همونطور که داشت از سرم کافئین برای تسکین و کاهـش پف پوست استفاده میکرد، پرسید"دیشب شب بدی داشتـی؟" تا جایی که ییبو اطلاع داشت این مواد نقاط ملتهب رو خنک میکرد و حلقه های قرمز تیره رو کاهش میداد. با دیدن ظاهر شیائو ژان میشد فهمید که واقعا جواب داده.
شیائو ژان زمزمه کرد"میشه گفت آره... ببخشید که زحمتتو زیاد کردم" و چشمهاش رو بست و اجازه داد ژائو ون هائو کانسیلر سبز رو روی قرمزی دور چشمهاش که بخاطر گریه های دیشب بود، اضافه کنه. دیدن همچین صحنه ای برای ییبو دردناک بود. چون میدونست که گو وی نمیتونه ضعف و ناراحتی شیائو ژان رو بروز بده. به هرحال اونها یه نفـر نبودن، اما اینکه شیائو ژان مجبـور بود تمام احساساتـش رو پنهان کنه برای ییبو قابل قبول نبود.
ژائو ون هائو یکم خندید و در مورد مدل موهای امروز به تیمش دستوراتی داد "نگران نباش، همه ی ما روز بدی داریم و این شغل منه، مگه نه؟"
شیائو ژان سری تکون داد اما به نظر نمیرسید قانع شده باشه"میتونم برات جبران کنم؟"
ژائو ون هائو جواب داد"اگه این همه اصرار داری دخترم رو به یکی از اجراهات دعوت کن. هرچند واقعا نیاز نیست" حالا که از شر تمام لک های قرمز خلاص شده بود، چهره ی شیائو ژان به همون «زیبایی خالص و بدون آرایش»ـی که ییـبو میشناخت، برگشته بود.
شیائو ژان با لبخند مختصری گفت"عادلانه بنظر میرسه"
وقتی شیائو ژان روپوش پزشکی رو به تن کرد و همراه ییبویی که مثل چسب حتی بیشتر از قبل بهـش نزدیک بود به سمت صحنه قدم برداشت، به سختی میشد ناراحتی شب گذشته رو تو صورتش پیدا کرد. ییبو چند تا چاقوی اضافی زیر کت چرمیش پنهان کرده بود و وزن اسلحه ی دور کمرش بیشتر از قبل شده بود. نیازی به گفتن نبود، ییبو احساس خطر میکرد و مضطرب بود.
شیائو ژان همچنان وظایفـش رو انجام می داد و خیلی هم خوب از پس تمامش برمیومد، حرفهای بودن و سختکـوشی تو ذاتـش بود. کارگردان تا زمان ناهار از اجرای همه راضی بود و از تیم بخاطر کار خوبشون تشکر کرد. هیچکس خبر نداشت شیائو ژان چه دوران سختی رو داره میگذرونه.
YOU ARE READING
𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐋𝐨𝐬𝐬, 𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐆𝐚𝐢𝐧
Fanfiction─نام فیکشن: ࿐࿔🪁Half Is Loss, Half Is Gain🪁࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، جنایی، AU ─نویسنده: Yin_Chi ─مترجم: Sebastian 🐾🍓 ─وضعیت: full ─تیم آنالیز اطلاعاتی به این نتیجه رسیده که قاتل احتمالا استاکر شیائو ژان باشه. هرچند اغلب اوقات...