شیائو ژان با شنیدن صدای تلفن تو جیبش، یکه خورد. نه ژان و نه ییبو انتظار نداشتن کسی جز رئیس ییبو برای باقی روز مزاحمشون بشه که البته رئیس ییبو مطمئنا با گوشی ژان تماس نمیگرفت.
لحظه ای که شیائو ژان گوشیش رو از جیبش بیرون آورد، نگاهی بینـشون رد و بدل شد و هر دو به صفحه ی گوشی خیره شدن، با دیدن اسمی که روی صفحه بود برای لحظه ای از روی آسودگـی بدن منقبـضون، ریلکـس شد. ژان با کشیدن انگشتی روی صفحه تماس رو برقرار کرد و تا جایی که می تونست پر انرژی به نظر بیاد گفت "بفرمایید؟"
خوشبختانه ییبو اونقدر به مرد نزدیک ایستاده بود تا صدای پشت خط رو بشنوه. به محض اینکه مرد شروع به حرف زدن کرد، ییبو صاحب صدا رو شناخت. کسی که پشت خط بود، تانگ شیائو گانگ، دستیار تولید بود. مرد با خطاب کردن ژان با عنوان «ژان گه» باعث شد حسادت تو دل ییبو مثل حیوون افسار گسیخته ای شروع به نعـره کشیدن کنه! هیچکس جز خودش حق نداشت شیائو ژان رو اینطوری صدا بزنه.
هرچند ییبو حق انتخابی نداشت.
شیائو ژان گوشی رو بین گوش و شونه اش نگه داشت و همینطور که مشغول درآوردن کفشهاش بود، پرسید" شیائو شیائو، چی شده؟ اتفاقی افتاده؟"
"ژان گه من عاشقت بودم. چرا باهاش ریختی رو هم ؟" با اینکه کلمات از طریق اسپیکر گوشی بهم ریخته ادا میـشد اما به قدری واضح بود که ییبو بتونه خیلی واضح اونها رو بشنوه. استاکر کسی نبود جزتانگ شیائو گانگ.
منطقی به نظر میومد. شیائو ژان رو به اسم کوچیک و خودمونـی صدا میزد. به اتاقش دسترسی داشت. احتمالا شیائو ژان رو از همون روز اولی که پا به استودیو گذاشته بود، میشناخت. کسی که به رفت و آمد های این صنعت آگاهی داشت و براش سخت نبود که بخواد همه نوع اطلاعاتی رو مربوط به یه بازیگر بدست بیاره.
لعنت.
چطور ییبو میتونست انقدر کور باشه؟
این مرد روز های زیادی، درست جلوی چشمش بود!
شیائو ژان جواب داد"شیائو شیائو، من نمیدونم داری درباره ی چی حرف میزنی" با چشمهای گشاد شده به ییبو نگاه کرد. به نظر می رسید ژان هم مثل ییبو به نتیجه ی مشابهی رسیده بود.
تانگ شیائو گانگ داد زد"بهم دروغ نگو لعنتی! دروغ نگو!" صداش بخاطر گریه گرفته بود.
ییبو زمزمه کرد"مشغول نگهش دار" و بعد گوشی خـودش رو درآورد تا با مقر تماس بگیره. بعد از دومین بوق، لی ونهان جواب داد.
"ییبو، چکاری میتونم برات انجام بدم؟"
"میخوام رد یه تماس رو برام بگیری. دقیقا همین الان داره با شیائو لائوشی حرف میزنه. استاکر پشت خطه. اگه ردش رو بزنی میتونی موقعیتش رو پیدا کنی" و ییبو شماره ی شیائو ژان رو برای لی ونهان خوند.
ESTÁS LEYENDO
𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐋𝐨𝐬𝐬, 𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐆𝐚𝐢𝐧
Fanfic─نام فیکشن: ࿐࿔🪁Half Is Loss, Half Is Gain🪁࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، جنایی، AU ─نویسنده: Yin_Chi ─مترجم: Sebastian 🐾🍓 ─وضعیت: full ─تیم آنالیز اطلاعاتی به این نتیجه رسیده که قاتل احتمالا استاکر شیائو ژان باشه. هرچند اغلب اوقات...