𝐄𝐏𝟖🔞

1.2K 204 43
                                    

داشتن یه نفر تو اتاق خواب و روی تخت که دقیقا از خواسته هاش خبر داشته باشه، باعث داغ شـدن ییبو شد. مهم نبود شیائو ژان چقدر بین مردم معصوم و بامزه بنظر می رسید، با دندون های خرگوشی تودل برو و خال زیبای زیر لبش، این خاصیت رو داشت که تو اتاق خواب توسط ییبو به فاک بره و در عین حال رئیسش باشه.


شیائو ژان سرش رو پایین برد و بالاخره لب های ییبو رو درگیر بوسه ی دیگه ای کرد که باعث شد لب های هردوشون قرمز و متورم بشه. زبونش رو به نشونه ی دعوت بیرون فرستاد و ییبو زبونش رو داخل دهان منتظر شیائو ژان رسوند. ییبو خوشحال تر از چیزی بود که بخواد از فرمان ژان سرپیچی کنه.


دست هاش رو از کمر شیائو ژان به سمت باسنش برد و لپ های تپل باسنش رو ماید و بین بوسه پوزخندی زد. صدای بامزه ای از ته حلـق ژان خارج شد، صدایی که برای ییبو چیزی نبود جز دعوتی برای عمـیق تر کـردن بوسه! بوسه ی گرم و پرحرارت تبدیل به بوسه ی خیس و تحریک کننده ای شد، طوری که ییبو داشت رسما با زبونـش، دهن مرد رو به فاک می داد.


تماشای نرم شدن شیائو ژان بین بازوهای ییبو شگفت انگیز بود. خودش رو روی پای مرد رها کرد و به محض تماس سینه هاشون بدن هاشون داغ شد. ژان بین بوسه مینالید و دست هاش رو میون موهای ییبو فرو برد، از طرفی دست های بزرگ ییبو به بالا حرکت کرد و از زیر پیراهن گرم و گشاد شیائو ژان به داخل خزید تا پوست نرم و گرمش رو لمس کنه.


نوک انگشت های ییبو با تماس پوستش سوزن سوزن شد و شیائو ژان بوسه رو شکست تا تو بغل ییبو، قوسی به کمـرش بده، بازدم لرزون و نرمی از بین لب هاش بیرون جهید. ییبو پرسید"خوشت میاد؟ اینطوری لمست کنم؟" لحنـش مغرورانه به نظر می رسید. مبارزه ی بینـشون برای هیجان زده کـردن همدیگه، تمومی نداشت.


با این حال، ییبو دوباره حریفش رو دست کم گرفته بود و همه چیز کاملا زیر و رو شد، چون شیائو ژان به سمتش متمایل شد و تو گوشش زمزمه کرد"اگه سوراخمو لمس کنی بیشتر خوشم میاد"


دیک ییبو که با بوسه ها و لمس شیائو ژان از قبل سخت شده بود، تو شلوارش به خودش پیچید. با برخورد زبون داغی به گوشش، قسمت داخلی لپش رو گاز گرفت"لعنت، خیلی خوب گشادت میکنم. تا وقتی که واسه خود واقعیش به التماس بیوفتی" معمولا تو گفتن حرف های کثیف مهارت نداشت، اما اگه پای شیائو ژان وسط بود مطمئنا به راحتی این کار رو انجام میداد.


"اوه آره، انجامش بده. یه کاری کن همه چیز رو فراموش کنم. یکاری کن همه چیز رو به جز حس خوبی که تو بهم میدی، فراموش کنم. اونقدر من رو بکن تا جز تو چیزی رو به یاد نیارم"


اگه این روند ادامه پیدا میکرد، ییبو مطمئن بود فقط با حرف هاش کام میشه. این واقعا شرم آور بود. غر غر کرد و لبش رو روی گردن شیائو ژان چسبوند و بدون توجه به مارک هایی که از خودش بجا میذاشت پوستش رو مکید و گاز گرفت. به جهنم. پس استایلیست ها چیکاره بـودن؟

𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐋𝐨𝐬𝐬, 𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐆𝐚𝐢𝐧Where stories live. Discover now