𝐄𝐏𝟐

1K 222 39
                                    

همونطور که انتظار میرفت شیائو ژان آدرس منطقه ی چائویانگ رو به ییبو رو داده بود. اونجا پر از مرفهیـن بی درد جامعه بود، ولی خب مگه میـشد انتظار دیگه ی از مشهورترین خواننده و بازیگر چین داشت؟ آسمون خراش ها یکی بعد از دیگری، جفت هم قرار داشت و لابی هر کدوم پر زرق و برق تر از قبلی و با سیستم امنیتی پیشرفته تر بود (که از این لحاظ پوئن مثبت حساب میشد).

وقتی ییبو داشت با موتورش تو خیابون های کاملا بی عیب و نقص و تر و تمیز منطقه ی ذکر شده میروند، حس یه وصله ی ناجـور بهش دست داده بود و یه جورایی انتظار داشت یه پلـیس دیگه سر راهـش سبز بـشه و متوقفـش کنه! کاملا واضح بود که بین اونهمه BMW و پورشه هیچ جایگاهی نداشت. اما خدا رو شکر می کرد به جای بودن تو کمپانی های سرگرمی اعیان و اشرافی، روی موتور خودش نشسته!

معلوم بود که پارکینگ زیرزمینی ساختمون شیائو ژان به خوبی ساخته شده. نه خبری از خروجی پشتی غیرمعمول بود و نه خبری از اتاقک‌هایی ذخیره‌ی آب و برق! گاراژ طوری طراحـی شده بود که هیچکـس نمیتونست واردش بشه و هیچ مکان محتملی برای پنهان شدن استاکـر نداشت . فقط یک در ورودی بزرگ داشت که مدت زمان باز و بسته شدنش کوتاه بود، این یعنی هیچکس وقت زیادی نداشت تا بعد از خروج صاحب اصلی ساختمون وارد پارکینگ بشه.

ساختمون دو آسانسور داشت که به طبقات فوقانی منتهی میشد، یکی از اونها بدون توقف بین طبقات، مستقیم به پنت هاوس میرفت. این نکته ای بود که ییبو به شدت ازش استقبال میکرد، چون پنت هاوس، همونطور که انتظار میرفت متعلق به شیائو ژان بود. مرد فقط در صورتی که قصد داشت از ورودی اصلی ساختمون خارج بشه باید از آسانسور دیگه استفاده میکرد، که احتمالش خیلی کم بود. یعنی بسته های پستـی هم اینطور براش فرستاده میشد؟

البته هر دو آسانسور به بالاترین طبقه منتهی میشدن، یکی از اونها تو هر طبقه توقف داشت و دیگری فقط پارکینگ زیرزمینی و پنت هاوس رو بهم متصل میکرد. فرقی نمیکرد از کدوم آسانسور استفاده بشه، همیشه برای ورود به آپارتمان شیائو ژان باید از اپلیکـشنی که در حال حاضر روی گوشی ییبو نصب شده بود، استفاده میشد.

صادق بودن چیز خوبی بود. تنها آرزوی ییـبو این بود که افراد کمی این اپلیکیشن و اجازه ی دسترسی بهش رو داشته باشن.

درصورت آتش سوزی، راه پله ای وجود داشت که به تمام طبقات دسترسی داشت، البته واضح بود که برای جلوگیری از ورود مهمون ناخونده به پنت هاوس، باید از کلید استفاده مـیشد.

با قضاوت از روی اولین برداشتی که از مرد داشت، حدس میزد که کلید همیشه در دسترس شیائو ژان باشه. بهرحال آدم مسئولیت پذیری به نظر می رسید، مگه نه؟

بعد از اتمام بازرسی محل توسط ییبو، در پارکینگ باز شد و یه مرسدس Maybach S600 مشکی با شیشه های دودی از کنارش رد شد. خب، این تنها ماشین گرون قیمت این محل نبود، صادقانه این محل با وجود فراری، آئودی، لامبورگینی، مرسدس، رولز رویس، پورشه و جیپ که هر کدوم سعی در سایه انداختن روی بقیه ی ماشین ها داشت، شبیه به یه نمایشگاه اتوموبیل به نظر می رسید.

با این حال، ییبو با دیدن پیاده شدن شیائو ژان همراه با راننده ای که قبل از رفتنش سمت آسانسور به مقصد همکـف، جایی که احتمالا ماشین فوق العاده ارزون قیمت تر خودش رو پارک کرده بود، بهش شب بخیر گفت، متعجب نشد. تماشای همچین صحنه ای تا حدی دردناک بود.

شیائو ژان سمت جایی که ییبو با لباس موتورسواری منهای کلاه کاسکت با ساک ورزشی استوانه ای روی شونه ی راستـش، منتظرش ایستاده بود حرکت کرد. اگه مرد از وسیله ی نقلیه‌ای که ییبو انتخاب کرده بود متعجب شد، میشد به وضوح گفت که اصلا بروز نداد "از سیستم امنیتی اینجا راضی هستی؟"

ییبو با انگشت‌هاش مشغول لمس مختصر بند ساک ورزشی روی شونه اش شد و جواب داد "آره، امنیت پارکینگ بالاست. دیدم که آسانسور سمت چپ فقط به پنت هاوس میره و فقط با استفاده از این اپلیکیشن کار میکنه. پس، اگه اشتباه نکنم جز تو و رفیقات کسی نمیتونه ازش استفاده کنه، درسته؟"

"درسته. اگه غذا سفارش بدم، مجبورم یا مجوز دسترسی بدم یا برای گرفتنش تا لابی برم"

"بسیار خب، طی چند روز آینده سفارش غذا ممنوع، خیلی خطرناکه"

شیائو ژان آهی کشید و کمی شونه هاش آویزون شد. مرد زیر نور مهتابی های پارکینگ یه جورایی بچه‌تر به نظر میرسید. ییبو گفت " متاسفم". احتمالا بی معنی بود.

با هم به سمت آسانسـور به راه افتادن و سر شیائو ژان ناگهان به سمت ییبو چرخید "بابت چی؟"

𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐋𝐨𝐬𝐬, 𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐆𝐚𝐢𝐧Onde histórias criam vida. Descubra agora