مصاحبه ها، همونطور که شیائو ژان پیشبینی کرده بود، واقعا استرس زا نبود، اما خب نمیشد گفت که کار آسـون و خوشایندی بود.
اونها بعد از ناهار به اتاق تعویض لباس شیائو ژان برگشتن. مرد دوش گرفت و میکاپ گو وی رو از صورتش پاک کرد و دوباره بعد از چند دقیقه روی صندلی استایلیست نشست. راند دوم میکاپ و تعویض مدل مو آغاز شد. یه جورایی هم مشابه و هم متفاوت از راند اول بود. لحظهای که میکاپ آرتیست ها و استایلیست ها کارشـون تموم شد، ییبو فهمید که شیائو ژان ایندفعه بیشتر شبیه به خود واقعیـش گریم شده.
ژائو ون هائو دوباره مشغول خوش صحبتی شده بود. بدیهی بود که مرد سال هاست که با شیائو ژان کار کرده و هر دو به خوبی با همدیگه آشنا بودن. به علاوه مرد استعداد زیادی داشت و میدونست چطور راحت و بدون دردسـر از مشتـریش تعریف و تمجـید کنه!
تو همون حال و احوال ییبو دوباره مشغول تماشا و آنالیز تمام دور و اطرافیهای ژان شد. ممکن بود کسی خیلی خودمـونی رفتار کنه؟یا اینکه صمیمت واقعیـش رو بروز نده؟ گفتنش خیلی سخت بود، چون تابحال با هیچکدومشون ملاقاتی نداشته و نمیتونست رفتارشون رو با هم مقایسه کنه.
منطق میگفت که پیدا کردن استاکر اصلا تو حیطه ی وظایـفش نیست بلکه به عهده ی تیم تحقیقاته، اما باز هم نمیتونست دست از تلاش برداره. ییبو فقط به این دلیل اینجا بود تا مطمئن بشه هیچ خطری شیائو ژان رو تهدید نمیکنه، نه برای پیدا کردن قاتل. بهرحال که این پرونده تا به اینجا هم به اندازه ی کافی افتضاح بود.
اونها حدودا سه بعد از ظهر به استودیویی که برای مصاحبه انتخاب شده بود، رسیدن! تیم مصاحبه خیلی زود برای انجام کار آماده شدن. ایندفعه یه نفر حضور داشت که توجه ییبو رو جلب کرد. شخصی که توجه ییبو رو به خودش جلب کرده بود، یه فیلم بردار جوون به نام یانگ لی شیائو بود. اینطور نبود که کار بد یا مشکوکـی انجام داده باشه...فقط...چهره ی خیلی آشنایی داشت.
هر بار که میخواست با شیائو ژان حرف بزنه کمی بیش از حد بهش نزدیک میشد، البته نه اونقدر که بی ادبانه باشه، اما به اندازه ای بود که به عنوان تجاوز حریم شخصی حساب بـشه. خنده های بلند و کمی بیش از حد پراشتیاقی داشت. شاید یه کراش بی خطر بود، شاید هم نه. ییبو باید حواسش رو بهش جمع میکرد.
مصاحبه کننده یه زن میانسال بود که برای Tencent کار میکرد. دقیقا شبیه به همون چیزی بود که ییبو انتظار داشت، کت و دامن آبی ملایم پوشیده بود، موهای بلندی داشت که از پشت بسته شده بود و لبخندی که روی لبهاش بود واقعا حس خوبی میداد.
"شیائو لائوشی" زن با ژان احوال پرسی کرد و بعد با اشاره ای بهش تعارف کرد تا روی مبلی که مقابلش قرار داشت بشینه"ممنونم که وقت با ارزشتون رو در اختیار ما گذاشتید. میدونیم که سرتون خیلی شلوغه"
ČTEŠ
𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐋𝐨𝐬𝐬, 𝐇𝐚𝐥𝐟 𝐈𝐬 𝐆𝐚𝐢𝐧
Fanfikce─نام فیکشن: ࿐࿔🪁Half Is Loss, Half Is Gain🪁࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، جنایی، AU ─نویسنده: Yin_Chi ─مترجم: Sebastian 🐾🍓 ─وضعیت: full ─تیم آنالیز اطلاعاتی به این نتیجه رسیده که قاتل احتمالا استاکر شیائو ژان باشه. هرچند اغلب اوقات...