یونگی همینطور که کش رو به پونس هایی که عکس ها و مشخصات پرونده رو به بولتن چسبانده بودند وصل میکرد و شروع به توضیح دادن کرد:
_قربانی اول تایید کرده که مایک اسمیت باهاش سکس خشن داشته و به گفته ی خودش فقط با کتک و چک ارضا می شده و به پلیس هم گزارش نداده
وقتی توجه همه رو به خودش جلب کرد ادامه داد:
_قربانی دوم هم گفته اونقدر خشن بوده که تاحد خونریزی ادامه داده و حاضره شهادت بده ووو... نظرتون چیه ستوان؟_دوازده تا فاحشه پیدا کردیم که مایک اسمیت یا بهشون تجاوز کرده یا تعرض
همه نگاه که به تهیونگی که با پیرهنی سفید و آستین های تا شده کشیده شد،با قدم هایی که به سمت یونگی برمی داشت توجه همه رو به خودش جلب کرد بخصوص جانگکوک؛ البته از نظر خودش چون نگاه پسر روی صفحه ی مانیتور بود بهطوری که حتی متوجه حضورش هم نشده بهکارش ادامه داد
_هیچ کدوم به پلیس زنگ نزده و آزمایشم ندادن
+البته به تنها زنی که حاضر بود حرف بزنه پول داده بوداون همیشه حواسش به تک تک کارها، حرکات بدن، نگاها و حرفهای تهیونگ بود ولی این اواخر تهیونگ بطور مرموزی خونگرم و صمیمی شده بود و این یک علامت تعجب بزرگ توی مغزش به وجود می آورد.
با حرفی که زد باز نگاه مرموز پسر رو روی خودش جلب کرد و به سمتش اومد و به میز تکیه داد ولی جانگکوک که هنوز هدف کار تهیونگ رو نفهمیده بود نگاهی بهش کرد._با اینکه الگوی عمله ولی باعث میشه شهادتش جای سوال داشته باشه
نامجون حواسش از همه جهت روی این بود که هیچ سوء تفاهمی توی دادگاه پیش نیاد._اون یه متجاوز زنجیره ایه نامجون و فاحشه هارو هدف قرار میده چون فک میکنه می تونه قسر در بره...اون واقعا نفرت انگیزه...
_باز میرسیم به جنا میلر اون هم آزمایش داده هم شکایت کرده ولی نمی تونیم ادامه بدیم تا...
_چرا می تونیم اما اگه همکاری نکنه وقتمون رو تلف می کنیمحرف هوسوک با صدای نامجون قطع شد ولی جانگکوک ادامه داد:
+فک نکنم بره دادگاه و به همه ی دنیا و شوهرش بگه که یه فاحشه ی پاره وقته
_خب شاید لازم نباشه فقط یه شاهد برای هیئت منصفه اسخم شد و قاب عکس روی میز رو برداشت و نگاهی بهش کرد.
_و تو جئون،بیا دفترم
+من...من نمی تونم
_درخواست نبود
با فاصله ای که به کمترین حد خودش رسیده بود گفت و به سمت دفترش حرکت کرد.
_به کارتون ادامه بدیدجانگکوک هر روشی رو امتحان کرده بود تا از درخواست های تهیونگ طفره بره ولی هر بار مثل دفعه های قبل شکست میخورد، این رفتار های تهیونگ بهش ثابت کرده بود که مهم این نیس که کیه و از کجا اومده بلکه مهم کیفیت کاری بود که باید انجام میداد چه خریدن یک لیوان استارباکس چه تحقیق انفرادی روی یک شکایت ولی هرچه که بود بالاخره به خواستش می رسید چون شکست جزئی از این موفقیت بود.
از پشت میز بلند شد و کراواتش رو شل میکرد که چشمش به هوسوک افتاد،اون لبخندی که《بدبخت شدی جئون》رو انعکاس میداد رو دید ولی《موفق باشی جئون 》مانع این نور شد.
YOU ARE READING
Court
Fanfictionدادگاه "جانگ کوک به عنوان یک کارآگاه تازه کار وارد واحد قربانیان ویژه یا بهتره بگم واحد ستوان کیم تهیونگ میشه و مجبوره باهاش همکاری کنه و پرونده هارو باهم حل کنن ولی چی میشه اگه باهم لج بکنن و این باعث شروع یک رقابت یا علاقه بینشون بشه؟" وضعیت آپ:...