+از روی اییییین
صبر کنین این صدای مدیره، اقای اسمیت ، یه مرد بی اعصاب رو اعصاب که معتقده تمام گند کاری های مدرسه تقصیر منه البته که نیست...شایدم باشه!
_این فقط فویله
+اره فویله، فویل شکلات
_میشه بپرسم چجوری به من ربط پیدا میکنه؟
+تو کسی که همیشه شکلات میخوره پن هالو
_ولی تنها فردی نیستم که این کارو میکنه نمیدونم مشکلتون با من چیه اقای اسمیت ولی اتیش گرفتن انبار کار من نبوده:-|
+مطمعنم کار خودته این تو دفتر انظباتت نوشته میشه
_هر قلطی دلت میخواد بکن( زیر لب)
+چیزی گفتییییییی؟
بلند تر گفتم
_ کلاسم؟ میتونم برگردم؟
+بهتره حواست به خودت بیشتر باشهبا اروم ترین سرعت ممکن به سمت کلاس رفتم تو سالن کارا رو دیدم که یه پسر احمق بهش گیر داده بود
جلوتر رفتم و در لاکرو محکم بستم
_هی اتفاقی افتاده؟
پسره+بببخشید...مزاحم شدم....من دیگه میرم
با ترس دمشو گذاشت رو کولش و فرار کرد
کارا دستشو انداخت دور گردنم:حتما لازم نیست اینجوری زهر ترکشون کنی
_توام بدت نمیادا
همینجوری که دنبال رد پسسررو نگاه میکرد گفت+نه بابا میدونی که فقط دلم واسشون میسوزه
وارد کلاس شدیم روی میز نشستم و پامو روی صندلیم گذاشتم کارا روی پام نشست و دوتادستاشو دور گردنم انداخت
+اسمیت باز داشت داد میزد!
حرکت انگشتاشو پشت گردنم حس کردم
_دیشب انبار اتیش گرفته فکر میکنه کار منه
+حالا راست میگه؟پوکر به قیافم نگاه کرد ابروهامو جمع کردم
_افکور که راست میگه کی تو این مدرسه جز من جرئت داره انبار اتیش بزنه؟
چشماشو تو حدقه چرخوند و دستاشو از دورم باز کرد دستامو پشتم مایل کردم و به سقف زل زدم
ولوم صداشو پایین اورد
+برات یه چیزی اوردم
به دستاش نگاه کردم دو طرف صورتشو محکم گرفتم و لوپشو بوس کردم و بعدش تقریبا اون لعنتیو از تو دستش چنگ زدم
انگشتمو تو ظرف کردم و یه مقداریشو داخل دهنم فرو کردم ناخوداگاه چشمام بسته شد
_امممم ...جیزز شکلات خونم افتاده بود
با یه قبافه با نمک بهم خیره شد
_میدونم دردت چیه تو جیبمه
بدنمو یه مقدار کج کردم که راحت تر دستشو داخل جیب شلوارم ببره با لذت به ابنبات چوبی تو دستش خیره و مشغول باز کردنش شد
با صدایی به خودمون اومدیم
+شما دوتا اخر از قند خون میمیرین
کارا: مرگ از خوردن چیزی که دوست داری هم ارزوستقبل از اینکه چیزی بگم کارا جوابشو داد. لکسا دماغشو چین و بعد سرشو از روی تاسف تکون داد
لکسا: انبار چی شده؟
کارارو از روی پام پایین انداختم روی صندلی نشستم و دستامو تو جیبم کردم نگاهم به تخته بود
_میگن اتیش رفته
لکسا دستاشو از پست دور گردنم گره زد و کنار گوشم گفت+میگن کار تو بوده
نزدیکیش به گوشم باعث قلقلکم شد سرمو یکم فاصله دادم و از بغل بهش نگاه کردم
_ازین میگنا زیاده ولی اینبار کص نگفتن
هینی از تعجب کشید صورتشو رو به رو صورتم اورد و صداشو بالا برد
+اسهول!!! کی وقت کردی بری اون کارو بکنی ؟ مارو فراموش کردیا! لبشو چین داد
+قبلا همه این کارارو باهم انجام میدادیم
_گه نخور تو رفته بودی خونه فقط یه دفگی دلم خواست انجامش بدم
+هرچی
شونه بالا انداخت، به سمت پشت سرم حرکت کرد و روی صندلیش نشست هنسفریو تو گوشام فرو و طبق معمول صدارو رو اخرین درجه تنظیم کردم به صندلی تکیه دادم و دست به سینه شدم
با حس اینکه یکی انگشتاشو رو گونم میکشه چشمامو باز کردم و بدون اینکه بفهمم کی بوده دستشو پیچوندم و صورتشو به میز چسبوندم. موقع بلند شدنم گوشیم و تمام بندو بساتش روی زمین افتاد و تقریبا میتونم بگم پودر شد.
با صدایی که بخاطر تغییر شکل لباش در اثر برخورد با میز به وجود اومده بود به خودم اومدم
+گودمورنینگ دارلینگ₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩₩
این از پارت یک علل حساب داشته باشینش.
یخوره کمه
باور کنین تایپ کردم خیلی سخته
625کلمه حاجی پشمام😰