Gangsta †

CH. 2

رو به روی در بار ایستاده بود

نگاهی به ساعتش انداخت؛ از نیمه شب گذشته بود

از سیاهی مطلق بالای سرش نم نم آرومی از بارون پایین میومد

نفس عمیقی کشید و به تابلوی کوچیک اما درخشان نئونی آویزون شده به بالای در بار نگاهی انداخت

} رقاصه ولگرد{

اسم بار نشون میداد که راه رو درست اومده

پوزخندی زد و دستاشو تو جیب پالتوی بلندش فرو کرد

این بار، آخرین جایی بود که سی و شش افسر سابق مسئول جوکر دیده شدن بعد این بار... دیگه هیچکدومشون برنگشتن هر اتفاقی که قرار بود بیوفته اینجا میوفتاد

تردیدی نداشت؛ حتی حالا که یه قدمی دستگیری جوکر ایستاده بود مثل بقیه...

فقط با یه تفاوت کریس دنبال افتخار نبود

براش مهم نبود بمیره، ناپدید شه یا به جنون برسه

کلت نقره ای پشت کمرشو برای آخرین بار چک کرد و وارد بار شد فضای بار عادی، و تو این تایم نسبتا خلوت بود

جوونای مشتری این بار به هوای سرگرمی تا صبح پا به اینجا میزاشتن؛ اما بعد فقط چند ساعت مست و تلو تلو خوران و گاهیم با چند تا همراه از بار بیرون میومدن... حتی تفریحشون به نیمه شب هم نمیرسید از این وضع خندش میگرفت

هیچوقت نتونسته بود آدمای اطرافشو درک کنه

کسایی که برای خوش گذرونی مست میکردن و فکر میکردن هر چقدر دخترباز تر و کثافت تر باشن زندگیشونو کمتر تلف کردن

روی یکی از صندلیای پایه بلندی که جلوی کانتر قرار داشتن نشست اگر کارشو درست انجام داده بود، امشب میتونست با جوکر رو به رو بشه میدونست که جوکر زیر نظرش داره

میدونست که جوکر از اینجا بودنش خبر داره

" شاید بتونی کریس وو رو دنبال کنی، جوکر

اما هیچوقت نمیتونی منه واقعی رو دنبال کنی "

دختر نسبتا قدبلندی، با لباس نیمه باز و قدمای موزونش سمتش اومد پشت کانتر ایستاده بود

آرنجاشو رو کانتر گزاشت و خودشو کمی سمت کریس خم کرد " چی میخوری؟ "

یه تای ابروشو از تعجب بالا انداخت، سرشو بالا گرفت و سوالی به دختر رو به روش نگاه کرد

از طرز لباس پوشیدنش معلوم بود جزو خدمه بار نیست چشمای دختر کریسو یاد چشمای مارها مینداخت همونقدر تیز، همونقدر با نفوذ...

نگاه سردشو به دختر داد

گذاشت چشمای تشنه اطلاعات دختر، چشماش، صورتش و بدنشو کاملا برانداز کنه؛ گذاشت تا میخواست نگاه کنه تا ببینه کریس با بقیه افسرایی که اینجا نقطه پایانشون بود خیلی فرق میکنه