14. New toy

53 13 6
                                    

"چرا بهمون ملحق نمیشید ‌؟"

وقتی به هتل رسیدن، جه بوم ازشون خواسته بود به اتاقش بیان. جلوی در همزمان پیشخدمت هتل هم بیرون اومده و بدون در زدن وارد شدن. پیشخدمت میز خالی رو جلوتر از خودش هل داد و از در فاصله گرفت، یونگجه نگاهی به میز خالی انداخت، یعنی جه بوم چی برای خودش سفارش داده؟

همراه یوگیوم و هارلم به داخل رفت و درو پشت سرش بست، سوئیت لوکس با تخت دو نفره که بیشتر وسایلش به رنگ طلایی و قرمز بود اونو محو خودش کرد. اونقدر مشغول تحسین وسایل گرونقیمت بود که توجهی به مدارکی که درست جلوی چشمش بودن نداشت، مثل ملافه ی به هم ریخته ی تخت با لباسای جکسون که پایین تخت مچاله شده بودن.

فقط وقتی وارد بالکن شد و جکسون رو در آغوش جه بوم دید حقیقت مثل یه سیلی محکم توی صورتش خورد.

جه بوم که سرشو به دیواره ی جکوزی تکیه داده و بازوهاشو دراز کرده بود تا از لبه ی دیوار بگیره. با شنیدن صدای قدم هاشون سرشو بالا آورد "بالاخره اومدین.. چرا نمیاین بهمون ملحق شید؟" جکسون که دستاشو دور گردن جه بوم حلقه کرده بود و به آرومی گردنش رو میبوسید با شنیدن صداش متوقف شد و سرشو چرخوند، برای لحظه ایی نگاهش با یونگجه تلاقی کرد، اما زود روشو برگردوند.

یوگیوم و هارلم بعد از کمی مکث لباساشون رو درآوردن و داخل جکوزی شدن. یونگجه با خجالت نگاهشو از بدن هاش برهنشون گرفت و با خودش فکر کرد آیا جکسون هم توی آب لخته یا نه.

آب دهنشو به سختی قورت داد و روشو برگردوند، دلش می‌خواست ازینجا بیرون بره، نه دلش می‌خواست از همین بالکن خودشو پرت کنه پایین. تنها کسی که بهش اعتماد داشت حالا توی اغوش جه بوم بود.

جه بوم چطور میتونست این کارو بکنه؟ چطور میتونست همه رو برای خودش داشته باشه؟

دستاش مشت شد با عصبانیت چرخید که بیرون بره.

"کجا؟" صدای جه بوم متوقفش کرد.

"هر جایی به جز اینجا."

"مطمئنی میخوای این کارو کنی؟" یونگجه چرخید تا حرفی بزنه اما با دیدن اسلحه ایی که به سمتش نشونه رفته بود خشکش زد، بعد به یاد آورد چقدر جه بوم نشونه گیریش خوبه و به راحتی میتونه ازین فاصله بزنتش.

جه بوم ادامه داد" من جای تو بودم مقاومت نمیکردم. "یونگجه به یوگیوم و هارلم زل زد که با نگرانی بهش خیره شدن بودن، انگار با زبون بی زبونی ازش میخواستن حرف جه بومو گوش کنه.

یونگجه سرشو به ارومی تکون داد و به طرف بقیه چرخید، به ارومی تی شرتش رو در آورد، بعد هم شلوارش رو، در حالی که فقط باکسر مشکی رنگ تنش بود از پله‌های جکوزی گذشت و به ارومی داخلش نشست. آب داغ پوستش رو میسوزوند، اما نگاه جه بوم روی بدنش بیشتر معذبش می‌کرد.

Sins of FreedomWhere stories live. Discover now